از قیل تا قال، از قال تا حال (۲)

شاید همت ما و دعای سحرخیزان موثر افتد در رهایی از بند غم ایام!

از وقتی که ایرانسل اومده، من شب ها خوابم دو ساعت کمتر شده، هم اتاقی عزیز چت می فرمایند با دوستان جدید و قدیم، و بنده با این گوش های روباهی ام ـ که فقط گوش دکتر مهدی قلی از آن ها ظریف تر می شنود ـ خوابم نمی برد و این ذهن خاکستریم با آن afterburner  ِ دیجیتالی مجددا می سوزد تا ذغال سنگ اندوخته شده خاکستر شود و علی رغم اضطراب allegro ی نازنینم، ذهن خاکستری ام پر رنگ شود!

ادامه مطلب
۰ ۰ ۸ دیدگاه

Title-less

 توضیح: این مطلب را قرار بود در جشن یاد استاد دانشکده بخوانم که قسمت نبود و دست تقدیر شاید آن را راهی این جا کرد. من هم بدون تغییر آن را می آورم.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۱ دیدگاه

از قیل تا قال از قال تا حال

 قال و مقال

تقدیم به همه ی دوستان دوست داشتنی و همیشگی من!

قال و مقال من تویی

حال و محال من تویی

ادامه مطلب
۰ ۰ ۱۰ دیدگاه

الآن به این ها خیلی احتیاج داریم

   جان و تن هر دو در زندگی ممکن است کسل و فرسوده شوند، آن از سنگینی این و این از پرواز آن به ستوه آید.

   جان را به دانش و حکمت بیارایید و زنگ این آیینه را با صیقل اخلاق ستوده و پندار پاک بزدایید تا مراسم معاشرت را در اجتماع با بردباری و صبر برگذار کنید و در محفل همنشینان به حسن مشرب و لطف آمیزش معروف گردید و در نتیجه بار زندگی را آسان به منزل رسانید.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

شب نحجم خیابانی

  در حرکتی نو و بی سابقه و همگام با دیگر شهرهای جهان برنامه ی رصد عمومی و تلسکوپی با عنوان شب نجوم خیابانی در تاریخ 24 فروردین 87 از ساعت 20 الی 23 شب در پارک دانشجوی شهر رشت واقع در کمربندی شهید بهشتی برگزار می شود.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۱ دیدگاه

در حالی که ...

 

بانک ملت بانک شما

 

در حالی که ایران خودرو در انجام تعهدات خود برای تحویل هزاران دستگاه تندر نود به مردم نا کام بوده است. معلوم نیست بانک ها (همان برادران ایران خودرو که همگی فرزند دولت هستند!) این همه خودرو را از کجا می آورند؟

 

در حالی که شهرداری رشت نتوانسته است اولین تقاطع غیر هم سطح شهر را پس از سال ها به پایان برساند، تقاطع های جدیدی را در دستور کار دارد؟

 

در حالی که ما به شدت احساس بی کاری می کنیم؛ به هیچ کدام از کار های خود نمی رسیم!

 
۰ ۰ ۳ دیدگاه

ز کوی یار می آید ...

 

نوروز نامه

پارسال نوروز نامه نوشتم، امسال هم می نویسم. به حول و قوه ی الهی صبر می کنید و تا آخرش می خوانید.

 

گفتار یکم؛ نوروز نامه چیست؟

نوروز نامه مجموعه ای از پست های وبلاگ من است که به مناسبت نوروز و در نزدیکی آن یک جا و در یک پست نوشته می شوند. معمولا برای کسانی هم که دوستشان دارم آن را می فرستم.

 

گفتار دوم؛ از تهران پارس تا آزادی!

از آخرین ایستگاه BRT سوار اتوبوس شدم، خوشحال از این که جای خالی گیرم آمده. مردی که بسیار آرام بود آمد و در صندلی کنار من نشست. مرد جوانی بود با چشمان سبز و ریش پر پشت کوتاه. به اندازه ی کافی بزرگ می آمد، به نظرم زن و بچه داشت. ساکت و محجوب، همشهری مسافر دستش بود، آن را به چشمانش نزدیک می کرد تا بتواند بخواند. سر صحبت را باز کردم.

-          نزدیک بینی؟

-          (در حالی که مطمئن نبود) بله. بیا بگیر شما مطالعه کن (نشریه را داد به من)

-          عینکت همرات نیست؟ جا گذاشتی؟

-          نه عینک ندارم باید بگیرم.

-          (با استرس) خوب چرا نمی گیری اگه نزنی بدتر می شی!

-          الان مشکلات پولی دارم!

-          مشکلات پولی یعنی چی؟ مگه یه عینک چنده؟

-          (با اندوهی که در صدایش نهفته بود) سی تومنه من پولم نمی رسه.

-          (قدری فکری تر شدم) چه کاره ای؟

-          کارگر.

-          ساختمونی؟

-          آره هر چی که باشه، باغبونی هم بلدم.

-          خوب مگه در آمدت واسه یه عینک کافی نیست

-          آخه الان کار نیست.

-          کی کار هست؟

-          بهار و تابستون و یه کمی هم پاییز. زمستون خبری نیست.

-          تو که این رو می دونستی چرا ذخیره نکردی؟

-          چرا ذخیره کردم، الان صد تومنی دارم.

نگاهم را گردانیدم، از پنجره بیرون را نگاه کردم. یعنی این و زن و بچه اش فقط با صد هزار تومن این همه مدت؟ شاید خیلی دل نازک بودم ولی هر چه بود دیگر دوام نیاوردم بغض و خشم هر دو به سراغم آمدند، می خواستم تا آزادی بروم انقلاب که رسیدیم پیاده شدم. پر از پول بود، پر از لباس های گران قیمتی که تن مردم بود. پر از ماشین های آن چنانی. پر از آرایش های وارداتی. میلیون ها تومان پوستر و تراکت و بیل برد. تبلیغ برای انتخابات، این دفعه همه یک چیز گفتند؛ معنویت، عدالت آزادی، رفاه، امنیت. کدام اصول گرا؟ کدام اصلاح طلب؟ من این شعار های پولی را نمی خواهم. من برای آن مرد که با مظلومیت زندگی می کند، یک عینک می خواهم.

 

گفتار سوم؛ تو پول می گیری لعنتی!

برای درس (...) طبق قرار قبلی رفتیم اتاق استاد (...). شاد و خندون بودیم برای خودمون. نمره ها معلوم نبود. یک سری برگه روی صندلی بود، گفت برگه ی خودت رو پیدا کن. گفتم پس برگه های دو تا میان ترم کجاست؟ گفت بابا اونا رو که چرخ کردم بره! گفتم چی؟ یعنی برگه های میان ترم رو ریختین تو دریا؟ خندید! ورقه رو نگاه کردم از پونزده هشت! به علاوه پنج نمره ی پروژه، سیزده! افتخار آمیز بود! چه شب هایی که از کار و درس های دیگرم زده بودم و این درس رو خونده بودم! چه میان ترم هایی از درس های دیگرم که نخوندم و این رو خوندم، اون وقت اون (...) برگه های میان ترم ها رو ریخته بود تو دریا! تو دلم گفتم تو برای این وظایفت پول می گیری لعنتی، مقایسش کردم با دکتر دور علی، دکتر سعیدی، دکتر نقد آبادی ... حد اقل این ها مایه ی خوشحالی بود!

 

گفتار چهارم؛ یاد استاد

مدتی پیش کتاب انسان کامل مرتضی مطهری را خواندم. برایم عجیب بود، پاسخ خیلی از سوال هایی که امروز هم بی جواب می دانیم، در آن جا پیدا کردم. لذت خاصی داشت از کتابی که خیلی وقت بود داشتمش غفلت کرده بودم و وقتی آن را یافتم، بسیار پر معنی و ظریف بود. پیچش مو و اشاره های ابرو را هم دیده بود. شاید به خاطر همین بینش عمیق استاد بود که در این خراب آباد دوام نیاورد و شهید شد.

 

گفتار پنجم؛ عمر گرانمایه در این صرف شد!

سال سوم دوران دانشجویی را کم کم به پایان می بریم. نمی دانم عمر مان بیشتر به کار های فوق برنامه گذشت یا درس خواندن و کار های اصلی. ولی گذشت و هرچه که به دست آورده ایم، همچون ریگ صحرا از دستمان می ریزد و پراکنده می شود. مبنای تثبیت و اصلاح هرچه که داریم نزدیک شدن هرچه بیشتر به ذات مقدس خداوند است. امیدوارم بتوانیم با دوری از رخوت و تلاش هر چه بیشتر به سمت رشد و توسعه ی مادی و تعالی معنوی گام برداریم.

 

گفتار ششم؛ صدای عشق در این گنبد دوار می پیچد!

صدای عشق می آید، هر چند همه چیز خاکستری است هر چند چهره ی رنگی اش پیدا نیست. به نظرم مجنون آمدنی است. و کسی گفت چنین گفت کسی می آید، مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید!

کافی است بگردی و رد پای مبارکی را در سبزه های ِ بهار ِ زود رس ِ تهران بجویی!

سلام بر ما، سلام بر عشق ما، سلام بر مولای ما.

 

گفتار هفتم؛ خداحافظی

به نظرم خداحافظی خیلی مهم است. پس به صورت خیلی مهم؛ خداحافظ!

 
۰ ۰ ۲ دیدگاه

ضد مهندسی

توضیح: توجه کنیم که ضد یک چیز با غیر آن چیز فرق دارد. مثلا اگر ساختمانی ساخته شود که بر اساس اصول مقاومت در برابر زلزله ساخته نشده باشد می گوییم که غیر مهندسی است ولی وقتی ساختمانی ویرانی اش از آبادی اش واضح تر باشد، فکر می کنیم که آن گاه ضدمهندسی صفت درستی است که به کیفیت ساختمان می توان نسبت داد.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۲ دیدگاه

دانشجوی دانشجو

 

   دانشجوی خوب، دانشجوی متوسط، دانشجوی خلاق، دانشجوی فعال، دانشجوی ... شنیدن کلمه ی دانشجو به قدری برای ما عادی شده که معمولا توجه نمی کنیم که بخش اول عباراتی گفتیم، «دانشجو» است و فقط معطوف کلمه ی دوم عبارت ها می شویم. دانشجو کیست؟

ادامه مطلب
۰ ۰ ۱ دیدگاه


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.