شاید همت ما و دعای سحرخیزان موثر افتد در رهایی از بند غم ایام!
از وقتی که ایرانسل اومده، من شب ها خوابم دو ساعت کمتر شده، هم اتاقی عزیز چت می فرمایند با دوستان جدید و قدیم، و بنده با این گوش های روباهی ام ـ که فقط گوش دکتر مهدی قلی از آن ها ظریف تر می شنود ـ خوابم نمی برد و این ذهن خاکستریم با آن afterburner ِ دیجیتالی مجددا می سوزد تا ذغال سنگ اندوخته شده خاکستر شود و علی رغم اضطراب allegro ی نازنینم، ذهن خاکستری ام پر رنگ شود!
در حالی که شرکت ارتباطات سیار به بنده لطف نموده، و به جای قطع کردن خط تلفن همراه به علت بدهی، به یک طرفه کردن آن رضایت داده است، افسوس می خورم که چرا در این مدت محدود بیشتر قال نکرده ام. چون مزد آن گرفت جان برادر که ...
آن شب توی برهوت سیویلایز شده ی کارگاه هواپیما که زنگ می زنیم که پیتزا سعید ساندویچ های مخصوص دایناسورش را بیاورد و حراست عزیز نمی گذارد که پیک موتوری بیاید توی دانشگاه. حسین شریف فداکار می رود و ساندویچ هارا می گیرد. بعد علیپور توضیح می دهد که "هرکسی اینو خورده *** ترکیده و مرده!" و من ِ دایناسور که طی 1 دقیقه و 45 ثانیه ساندویچ نیم کیلویی را نفله می کنم، نه می ترکم نه می میرم! چون ساندویچ ها اصالتا مخصوص دایناسور طراحی شده بود! (سلام خدا بر تمام اساتید طراحی اجزا)
گفتم طراحی اجزا، عجب مانوری داد این دورعلی در اختتامیه ی نخستین دوره ی مسابقه ی ملی طراحی خودرو الکتریکی. با آن قالیاتش وزیر را هم جو گیر کرد، با تاثیر سخنان محرک اش، وزیر که جهت ارائه ی قال به پشت تریبون تشریف فرما می شود، می گوید که اصلا یادش رفته آن متنی را که برای سخن رانی نوشته بود. و فقط ما چند نفر می دانیم و خدای جهانبان که کی متن سخن رانی را نوشته و کی ویرایش کرده و کی ...، گفتم دورعلی عجب قالی کرد، رو YOUTUBE ببینید گزارش پرس تی وی را درباره ی طراحی ماشین که چه آبی بسته تو گزارش! و چه قالیاتی تحویل ملت می دهد. در دنیای جورنالسیم که حکمت ما اصلا چون و چرا ندارد؛ مزد آن گرفت جان برادر که قال کرد!
این همه می نشینیم و درس می خوانیم آن هم انتقال حرارت1، می رویم سر امتحان بعد سوال ترم پیش عینا در آن ورقه ی کاهی آمده، ما که سوال را ندیده ایم درگیر پیچیدگی های ریاضی می شویم و از باتلاق معادلات سر برنمی آوریم، در حالی که سید کامبیز و فریدون شتک نژاد که کلا سه ساعت خوانده بودند و مابقی را هم به قال و حال گذرانده بودند با دیدن نمونه سوال و در نظر گرفتن فرضی ساده تر SUT ثانیه، معادله را حل می کنند و قال کنان بعد امتحان به ما می خندند و حالش را می برند! مزد آن گرفت ...
ساعت 2:45 تعطیل می شوم، می خواهم تا ساعت 6 در دانشگاه بمانم، علی رغم خستگی و گرما و گرفتاری های عدیده، می خواهم آن تایم در جلسه ی شورای دانشگاه حضور یابم. ساعت 6 موعد جلسه است در مقر ثابت شورای صنفی دانشگاه. پنج و پنجاه و پنج آنجا هستم این تایم نه آن تایم. به به! دختران و پسران دانشجو آن هم از نوع جگر مشغول دیدن بازی فوتبال تیم های آشغال فوتبال دنیا هستند. می گویم جلسه، می گویند شش و نیم! حیف من که آن تایم هستم! حیف من که حتی از قبل کسی مرا خبر نمی کند! حیف من که در شورای دانشگاه هم تراز این ها شده ام که بروند دوستانشان را بیاورند تماشای تلویزیون! حیف تو که به این ها رای دادی؛ تفی انداختی به روح جمله ی "جامعه ی دانشجویی پویا، جامعه ی دانشجویی دمکراتیک است".
عجب قالی کردم! حتی با مقیاس ساعتی 1500 تومان پژوهشکده چه مزدی بگیرم!!
مزد آن گرفت جان برادر که قال کرد!
دیدگاهها (۸)
توسط:کافشین
۲۹ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۸:۴۴
توسط:محمدحسین بادامچی
۲۹ ارديبهشت ۸۷ ، ۲۱:۴۸
توسط:مجتبی
۳۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۴:۰۸
توسط:مهدی ادیب
۳۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۷:۴۹
توسط:مهدی ادیب
۳۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۷:۵۰
توسط:کامبیز
۳۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۲۲:۱۹
توسط:آیناز
۰۳ خرداد ۸۷ ، ۱۰:۱۷
توسط:مجتبی شکوری
۲۲ تیر ۸۷ ، ۱۸:۵۷