۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۰ ثبت شده است

نمایشگاه کتاب

امسال عهد کردم که نمایشگاه کتاب نروم. به نظرم دستاوردی جز اتلاف وقت و خستگی ندارد. بر سر عهد خود ماندم. اگر نظام نشر کتاب در کشور ما صحیح باشد، اصلاً چه نیازی به نمایشگاه کتاب هست؟ آن هم نمایشگاه سراسری و ملی کتاب؟

اگر بازار نشر بازار شفافی باشد و هر کسی در هر نقطه از کشور بتواند کتاب خود را سفارش دهد و بخرد، چه نیازی به نمایشگاه کتاب هست؟

که بعدش سر محل دائمی اش دعوا باشد؟

۰ ۰ ۲ دیدگاه

لاجرعه سر کشیدم؛ جانستان کابلستان

خدا بیامرزد امواتت را آقا رضا! چند بار نزدیک بود گریه ام بگیرد! الآن یک جورایی دارم له له میزنم برای هرات!

دمت گرم و سرت خوش. منتظر کتاب بعدی هستیم.

تمام کتاب های این مردک را - به فارسی پارسایان افغانی بخوانید - لاجرعه خوانده ام.

--------------------

کتاب جانستان کابلستان را اگر خودم می نوشتم، تقدیم می کردم به پدر و مادرم که جوان های طبقه ی کارگر و فرودست را شاید به اندازه ی خود ما دوست دارند.

توصیه می کنیم این کتاب را بخوانید، پیش نیازش فارسی بلد بودن است.

-----------------------------

"ایران را قدر بدانید .."

 

۰ ۰ ۲ دیدگاه

صفحه 85، پاسپورتم را که بگیرم

 ذهنِ عیّاشی دارم، حال که می کند نمی گذارد بخوابم. کتاب جانستان کابلستان را که می خوانم، ذهنم حال می کند، عشق می کند، پدرسوخته، نمی گذارد بخوابم، چند جایش را دلم می خواست تایپ کنم، دیدم هی تعداد این چندجا دارد زیاد می شود.

زندگیِ عجیبی است، نویسنده ای باشد که هرچه تو دوست داری بنویسد و برای من حکماً امیرخانی این گونه است. خدا را شاکرم برای وجودش.

پاسپورت را که بگیرم، بعد از زیارت کربلا و نجف و کاظمین، حکماً می روم به مزار، به افغانستان، هر دیدی یک بازدیدی دارد؛ نگاه کارگران کارواش در ذهنم مانده و آن پسری که در سیستان و بلوچستان درس خواندنش ممنوع بود.

تا صفحه ۸۵ خوانده ام.

۰ ۰ ۲ دیدگاه

آخی، جوانی

شعری در زمستان 87

مفلسیم و ز دو عالم نفسی خوش داریم

گرچه هر روز زمانی ز تو ناخوش داریم

ای خدا بخشش ما کار کم درگه توست

ما دل ریش خود از بخشش تو خوش داریم

 

۰ ۰ ۱ دیدگاه

صدقه را آنلاین بدهید

نوع سنتی پرداخت صدقه به نهاد های خیریه دولتی و خصوصی - که اصلی‌ترین آن‌ها کمیته امداد امام خمینی (ره) است - بسیار کند و هزینه بر است. زیرا شما پول را اگر سکه باشد یک جور و اگر اسکناس باشد یک جور دیگر شکنجه می‌کنید. اسکناس را چند بار باید تا کنید که دخلش می‌آید و سکه هم کمبودش در جامعه مشکل آفرین است و چون عادت شده که هر روز صدقه بدهید خرد خرد صدقه می‌دهید که این خود به کم شدن پول خرد در جامعه دامن می‌زند. البته باید توجه کرد که صدقه هر روز جمع آوری نمی‌شود، لذا خرد خرد دادنش یا ندادنش شاید تفاوتی به حال محرومین نکند اما هنوز که سیستم خرد خرد سر جایش هست شما جور دیگر امتحان کنید. پرداخت آن‌لاین با کارت‌های بانکی عضو شتاب.

برای این کار گزینه‌های زیادی وجود دارد که چند تایش را در زیر می‌توانید مشاهده کنید:

سایت اصلی کمیته امداد امام خمینی (ره)

موسسه محک (حمایت از کودکان سرطانی)

موسسات دیگری هم هستند برای جلوگیری از فیشینگ لینک مستقیم نمی گذارم. می توانید از سایت رسمی بیشتر بانک های دولتی و خصوصی لینک های امن را بیابید.

فراموش نکنید، حتی برای صدقه دادن، برنامه ریزی به نفع شماست.

یا حق

۰ ۰ ۱ دیدگاه

نیروگاه قم 2 و پایانی

از قم زودتر از وقتی که پیش بینی می کردم آمدم.

روز آخر کبابی داشتیم، نصفش مرغ و نصفش گوشت. نمی دانم اسم آن هم کباب بختیاری می شود یا نه.

در آزاد راهِ خلوتِ تهران ـ قم خیلی حال می داد که به سمت راست نگاه کنی، یک آبی روشن بسیار زیبا از نزدیکی تا دور دستها ریخته شده بود.

در آن دشت های به ظاهر بی آب و علف باران آمده بود و زیبایی عجیبی بخشیده بود. به قول طرف، به صحرا شدم عشق باریده بود.

آب ِ قم، حداقل شهر قم، دیگر شور نبود. خدا رو شکر.

در نیروگاه با رفقای جدیدم خیلی گرم شدیم، گفتند هر وقت دلت خواست زنگ بزن بیا.

می روم، وقتِ بارشِ دیگرِ عشق.

۰ ۰ ۰ دیدگاه

مکتب ایرانی و تقوای الهی

مکتب ایرانی وجود داره! می گی نه، نیگاه کن!
۰ ۰ ۰ دیدگاه

نیروگاه قم 1

در قم، شهر خون و قیام، شهر نامداران یزدان پرست، دعا گوی جمیع دوستان و نزدیکان هستیم.

نیروگاه قم جای جالبی است، به  نظرم از شرکت برق منطقه ای تهران بهتر است، هر چند به قول آن آقای مهندس، شعاع علم و صنعت بی پایان است. مهندس مهرآرا مرد خوب و با صفایی است، به قول آقای سرپاک بچه مسلمون و نماز خون و روزه گیر.

سعی می کنم غیر از یادداشت های حرفه ای که جایش اینجا نیست، حواشی را در اینجا مکتوب کنم، چون جای دیگری برایش نیست.

۱:۳۵

بیست اردی بهشت نود

۰ ۰ ۱ دیدگاه

حراج شرف

بی شرف! بی شرف! پول گاز را بده لعنتی! پول گاز ویلای شمال توی ..... را هم ما باید بدهیم؟ نه اینکه نداشته باشی پدر نامرد! داری! مثل سگ دروغ می‌گویی! من می‌دانم! و استثنائاً این سری به دروغ پردازی های امثال تو گوش نخواهم داد. گوش چرکینت را باز کن! اگر نداشتی پس پاشنه‌ی در بانک ملّی را برای خرید سکه کی در آورد؟ هان؟

پس داری و نمی‌دهی! دروغ می‌گویی. پول گاز به نظرت زیاد آمده؟ غذای سگت چه قدر است؟ خرج سفرت به دوبی؟ خرج سفرت به تایلند چی؟ من خودم ختم این سیاه بازیام! تو اگر نداری پس حباب سکه را من باد کرده‌ام؟ من که ماشینم تو پنج سال 20000 تا راه رفته.

28000 نفر در روز از گرسنگی می‌میرند. تو پول گاز را نمی‌دهی و می‌روی سکه‌ می خری! ای آتش شود به حلقومت. خیال کرده‌ای حکومت صالحان زمین می‌خورد؟ آن هم با تضعیف پول ملی که تو و دار و دسته‌ات حیله‌اش را ساز می‌کنند؟

استخوان‌هایت را خواهم سوزاند، با گاز طبیعی، صبر کن می‌آیم.

۰ ۰ ۱ دیدگاه


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.