صبح با عجله و خفت و خواری؛ از خواب برخاستم. پس از مسواک و پوشیدن لباس با آسانسور پایین رفتم. در پارکینگ اتومبیل خسته ی ما روشن نشد یعنی حتی استارتر زورش به چرخاندن موتور نرسید با حدود ٥ دقیقه کلنجار رخش خسته ما روشن شد و راه افتادم سمت ولنجک. اوضاع خوب بود تا اینکه در خیابان جمال زاده متوجه صدا، ارتعاش و دمای غیر عادی موتور شدم. ایستادم تاکسی گرفتم به ولنجک نه هزار تومان بهش دادم! خسته و گداخته (از تابش آفتاب به کت و شلوار رسمی) به محل توزیع رسیدم گفتند کارت ها دم بیت توزیع خواهد شد. سرخ شدم. الآن که می نویسم، در اتوبوس هستم برای اعزام به اول فلسطین. این ماجرای سطل میخ امروز بود!
پی نوشت: اتومبیل واشر سر سیلندر پکانده بود. غروب روز 12 ام، برای تعمیر به مکانیک سپردیم اش.
... دانست که چرخ دلیجان مغشوش است ...
پی نوشت 2: سطل میخ یک نظریه است که مبدع آن استاد گرانمایه حضرت آقای مهندس مرتضی عمویی می باشد، هر چند که حسن پناه و دیگران در تکامل نظریه بی تأثیر نبوده اند. این نظریه قسمتی از نظریهی سطل میخ و طشت عسل است که با قانون مورفی و مکتب signs ارتباطات تنگاتنگی دارد. این نظریه در ابتدا خیلی جدی نبود اما اکنون به خوبی می تواند حوادث را پیش گویی و توجیه کند!
پی نوشت: اتومبیل واشر سر سیلندر پکانده بود. غروب روز 12 ام، برای تعمیر به مکانیک سپردیم اش.
... دانست که چرخ دلیجان مغشوش است ...
پی نوشت 2: سطل میخ یک نظریه است که مبدع آن استاد گرانمایه حضرت آقای مهندس مرتضی عمویی می باشد، هر چند که حسن پناه و دیگران در تکامل نظریه بی تأثیر نبوده اند. این نظریه قسمتی از نظریهی سطل میخ و طشت عسل است که با قانون مورفی و مکتب signs ارتباطات تنگاتنگی دارد. این نظریه در ابتدا خیلی جدی نبود اما اکنون به خوبی می تواند حوادث را پیش گویی و توجیه کند!
دیدگاهها (۳)
مهدی ادیب
۱۲ مهر ۹۱ ، ۲۰:۱۷
سطل بلا بیشترش میدهند...
.
خدا خواسته ببینه چقدر پایه ای برای دیدن آقا بری
خدا رو شکر کن برادر
اجرت با امام زمان
دعا یادت نره
سیدسروشمهدی مویدی
۱۲ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۰
کبوتر سپید
۱۴ مهر ۹۱ ، ۰۱:۵۱
"همانا پس از هر سختی آسانی ست" ...