۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

شب قدر

برای خودتان

برای کشورمان

برای جوانان و برای پیران

برای کارگران

برای سربازان

برای مردم تهی دست در سراسر دنیا

برای مردم سومالی

در این شب نورانی برای ما دعا کنید.

دعا کنید

۰ ۰ ۲ دیدگاه

گر دست فتاده ای بگیری مردی

دریابیم گرسنه مردمی را در ساحلی دور، در خلیج عدن در جایی که نان هم نیست، آب هم نیست. ما که هرچه بخواهیم فراهم است باشد که خداوند بگیرد دست ما را در گرسنگی و تشنگی قیامت.

کمیته ی امداد امام خمینی کمک به مردم سومالی

۰ ۰ ۱ دیدگاه

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح

جوان با صفا، رفیق با وفا، علی عبدالوهاب آن شب پس از آمدن از جلسه حاج آقا مجتبی یعنی همان حضرت آیة الله مجتبی تهرانی برایم این بیت از حافظ را فرستاد:

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح

ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت

بعد من متن کامل شعر خواندم و حظ بردم

ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

واقعاً که رمضان ماه نجات است

باشد که سوار بر کشتی نجات شویم

۰ ۰ ۳ دیدگاه

تهران

بیزارم از وفای تهران

هر روز و هر زمان

بیزارم

از محمد خان

آن نامرد قجر

که این جهنّم را برگزید

تا از همین حالا

به خیلی‌ها محیط باشد

شهری

که در آن منکری، چه امر کنی، چه نهی

شهری که سکوت در آن پسندیده است

وقتی ذی‌حق باشی

و فریاد ستوده وقتی مدّعی باشی

شهری

که در آن ارتزاق از راه حلال سخت

و کسب حرام آسان است

بیزارم از وفای تهران

شهری که تنفس در آن مشکل است

شهری که در آن بیشتر مسائل وارونه حل می‌شوند

شهری که در آن وحدت متفرق می‌شود

بیزارم از وفای تهران

که شهر نیست

مخروبه‌ای است با ظواهر شهری

مخروبه‌ای بنا شده بر فاضلاب

بیزارم از وفای تهران

شهری که سرعت

در کوچه‌ها از بزرگراه‌ها بیشتر است

شهری که فساد

در آن نهادینه شده

بیزارم از وفای تهران

شهر غدر و فریب

شهر اعدام شیخ فضل الله به دست تازه به تهران رسیده‌ها

شهر پاکدشت، شهر کرج، شهر بومهن

شهر پراید

آن مرکوبِ نفرین شده

شهری که در آن بوی مرگ به مشام می‌رسد

از هر خم گیسویِ درهمِ خیابان‌ها

شهری که یک طرفه است

بی بازگشت

تا جهنم

شهری که در "طرح" است

از 6:30 صبح تا 6:30 صبح فردا

همه‌ی چیز های خوب

یک مصیبتی دارند

شهری که در میان دنیا

دنیا تر است

و در میان دنیا

ادنی تر

شهری که هیچ روباهی

از هیچ گرگی عبرت نمی‌گیرد

و شیر نمی‌شود

شهر لاش‌خورها

شهر مغرورها

شهر دروغ‌گوها

مخروبه‌ی انسان‌ها

شهر بیماری‌های اخلاقی مسری

شهر بیماری‌های جسمی غیر واگیر

شهر دهک های بالا

شهری که بیزارم

از وفای آن

دائماً

هر روز و هر زمان

شهری که مدینه‌ی فاضله‌اش

نیویورک است

از کرباسچی تا قالیباف

شهری که فیلتر است

شهری که شکسته

با یک ستاره که در شمالِ نیمه‌یِ جنوبیِ شهر

پیر شده است

ستاره‌ای با اشتیاقِ سهیل

ولی همیشه دیدنی

شهری که در آن کبوترها رو به اضمحلالند

و پرنده‌ها بنجل می‌شوند

شهری که خاطره ندارد

شهری فراموشی زده

شهری که زنگ خطر ندارد

شهری که خطر است

جایی که در آن قبر

از جسد گران‌تر می‌شود

و قبر

همان زمین است

شهر مشاوران املاک

شهر حباب

حباب طلا

حباب مسکن

حباب انسانیت

شهر رشد

آن دروغ بزرگ

شهر موش‌ها

که هیچ کدام مستحق ترحم نیستند

مصطفی حسن پناه ـ ۲۳ مرداد نود

۰ ۰ ۷ دیدگاه

اعمال طرح زوج و فرد در بزرگراه ها

در طرح زوج و فرد بودن بزرگراه‌ها چه مشکلی را حل می‌کند؟

تا دیروز مثلاً بزرگراه حکیم خیلی ترافیک بود که امروز با زوج و فرد شدن حل شود؟ خیلی احمقانه است که برای رفتن به بزرگراه بسیج نتوانیم از حکیم استفاده کنیم؟ مصرف سوخت واقعاً چه قدر بیشتر می‌شود؟ و آیا عدم استفاده از ظرفیت عادی یک بزرگراه هدر دادن امکانات موجود نیست؟ سوال کشنده‌ی اصلی این است که اصلاً چه کسی محاسبه کرده؟ مفروض بر این که حساب کردنش را بلد باشد! ما که بلد نیستیم! البته اگر یاد هم بگیریم، چه کسی اهمیت می‌دهد؟ فکر کنید فردا که بزرگراه صدر بسته شود، ترافیکش باید بین همت و حکیم توزیع شود که با این شرایط نمی‌شود.

زیاده جسارت است، همین هم جسارت بود البته.

در این شب‌های ماه خدا برای ما دعا کنید، در خلوت‌های خدایی‌تان.

۰ ۰ ۴ دیدگاه

داستان آن آزاد راه روی دریا (1)

در کشور ما یکی از مشکلاتی که به جد توسعه را با سختی روبرو کرده است. عدم الویت بندی پروژه‌ها است یعنی اینکه حتی اگر انجام پروژه‌ای از هر نظر به صلاح باشد (نه اینکه ارباب برنامه ریزی به زور آن را اهل صلاح نمایند)  آن وقت آیا باید آن را بدون فوت وقت انجام داد؟

من خیلی بی غرض مثالی می‌زنم، برای مثال ببینید، ممکن است بخواهیم خودمان را بکشیم و سعی کنیم که هی گردشگر به کشور بیاید اما جمعیت کشور خودمان را از طریق مهاجرت از دست بدهیم خوب آقا ما به جای توسعه‌ی هتل‌ها اول زندگی مردم را اصلاح کنیم که نروند و سرمایه‌های ژنتیکی کشور را با خود ببرند.

البته قصد من این نیست که یک بحث کلی راه بیندازم. توسعه ی ناپایدار یعنی اینکه ما یک مزیت داشته باشیم بخواهیم از آن استفاده کنیم یعد این قدر بد کار کنیم که همان مزیت را از دست بدهیم. مثلاً شما مهارتی دارید آن قدر برای نمایش آن بکوشید که آن را از دست بدهید.

یکی از مزیت‌هایی که کشور ما از آن برخوردار است طبیعت است، اگر از اندیشه‌های بنی اسرائیلی عبور کنیم و خود را قوم برگزیده ندانیم آنگاه می‌بینیم که داشتن طبیعت زنده، متنوع و زیبای ایران چیزی نیست که به عنوان پاداش به ما داده شده باشد.

برای مثال در مناطق شمالی کشور که بناهای آباد تاریخی از باران و از تابش آفتاب آسیب دیده‌اند و قدیمی‌هایشان از بین رفته‌اند، طبیعت اصلی‌ترین سرمایه است. می‌شود با آن کشاورزی کرد، می‌شود تفریح کرد، می‌شود زندگی کرد، می‌شود از راه گردشگری کسب درآمد کرد. اما با همه‌ی آن‌ها نمی‌شود به جنگ طبیعت رفت. جاده درست می‌کنیم تا به عمق طبیعت دسترسی داشته باشیم و طبیعت را از همان اعماق خراب کنیم.

تا بوده همین بوده و این داستان امروز و دیروز نیست امّا امروز کارد به گونه‌ای به استخوان رسیده است که انسان نمی‌تواند با غفلت همیشگی به تار و مار کردن طبیعت بپردازد زیرا طبیعت که قدمت آفرینش آن از انسان بیشتر است، به نحو سهمگینی آن را به انسان یاد آوری خواهد کرد.

حکایت احداث بزرگراه و جنگل و دشت دریا را به خاطر آن نابود کردن حکایت جدیدی نیست.

وقتی شهری تسویه خانه فاضلاب ندارد، اکو توریسم در آن چه معنایی دارد؟ وقتی خیابان‌های شهری خط کشی ندارند تقاطع‌های غیر هم سطح به چه دردی می‌خورند؟ وقتی هنوز فرهنگ رانندگی، پشت چراغ قرمز ماندن را هضم نکرده، چگونه می‌توان با گسترش کور فعالیت‌های عمرانی، تعادل را برقرار نمود؟

اینکه اصول کارشناسی را جوری عوض کنیم(!) که همواره حرف خودمان به کرسی بنشیند هنر نیست. آقایان استاندار، فرماندار، شهردار، مدیران کل توجه کنید که یکی از اصلی‌ترین تفاوت‌های نظام ما با نظام‌های غربی مدرن این است که نظام‌های غربی مدرن در سالیان گذشته همواره طبیعت را برای رسیدن به بهره بیشتر ویران می‌کرده اند، پرسش اینجاست که ما چرا باید راه آن‌ها را ادامه بدهیم و توسعه‌ی پایدار هم در نهایت برای ما یک کلمه دهن پر کن، محض بستن دهان بعضی‌ها باشد که آن هم قلنبه از غرب وارد شده است.

آباد کردن زمین یک ضرورت است اما آیا آبادی به معنای از بین بردن جنگل‌ها و دریاها و تالاب‌ها و ساخت پل و جاده و تونل و فرودگاه است؟ از آن با حال تر علت آن است. آن هم به چه دلیلی به دلیل رونق توریسم؟ وقتی احداث این بناهای بشر ساخت موجب از بین رفتن طبیعت می‌شود، چگونه توریسمی باقی بماند؟ آیا نوع توریسم در اصفهان یا یزد با نوع توریسم در گیلان یکسان است؟

غیر از این مسئله، الویت بندی‌ها هم زیر سوال هستند و نمی‌توان در باره ی اینکه آیا واقعاً نیازمند بزرگراهی عظیم در وسط یک دریاچه هستیم در حالی که هنوز در جاده‌های قدیمی‌تر همین منطقه پل هوایی نداریم که عابران از بزرگراه عبور کنند و کشته نشوند!

ادامه دارد.

۰ ۰ ۲ دیدگاه

ویراست یار

ویراست یار یک مجموعه‌ی اضافه شونده به مایکروسافت ورد است که به صورت رایگان قابل دریافت است و بر روی نسخه‌های متعدد مایکروسافت ورد بی هیچ مشکلی کار می‌کند. این نرم افزار به شما کمک می کند تا مطالب خود را که به زبان فارسی تایپ می کنید از جنبه های مختلف ویرایش نمایید.

ویراست یار را از اینجا دریافت و نصب نمایید.

۰ ۰ ۰ دیدگاه


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.