۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باران» ثبت شده است

باران‌های نقره‌ای

«باز باران»

مجدالدین میرفخرایی معروف به گلچین گیلانی

 باز باران

با ترانه

با گهرهای فراوان

می خورد بر بام خانه

 

من به پشت شیشه تنها

ایستاده در گذرها

رودها راه اوفتاده

 

شاد و خرم                       

یک دو سه گنجشگ پرگو

باز هر دم

می پرند این سو و آن سو

 

می خورد بر شیشه و در

مشت و سیلی

آسمان امروز دیگر

نیست نیلی

ادامه مطلب
۱ ۰


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.