بیدار کردن اشخاصی که خود را به خواب زدهاند، واقعاً سخت است.
خیلی پیش میآید که در جایی میبینیم بعضیها موضوعی را مکرراً مطرح میکنند. و مدتی بعد دوباره همان را طرح میکنند و انگار اصلاً کوتاه بیا نیستند. هر چه هم شما یا کسانی که از جزئیات اطلاعات کافی دارند توضیح میدهید. وقت میگذارید و شاید حتی از کارهای مهم میزنید و موضوع را از زوایای مختلف مطرح میکنید باز هم بازی ادامه دارد. خیلی اوقات پیش میآید که حقیقتاً به این نتیجه میرسید که طرف مقابل نمیخواهد که بفهمد.
وقتی به این نتیجه رسیدید، بدانید که ماندن در بازی «توضیح دادن وظیفهٔ توست!» شاید خیلی منطقی نباشد. در واقع سؤال این است: توضیح دادن به چه کسانی وظیفهٔ توست؟ چند بار توضیح دادن چه طور؟
نتیجهٔ تحقیقاتی که در مقالهٔ «Research: How One Bad Employee Can Corrupt a Whole Team» در مجلهٔ کسب و کار هاروارد آمده است تأیید میکند که سرعت انتشار رفتارهای ناشایست سه برابر سرعت انتشار رفتارهای درست است. کار وقتی سختتر میشود که بدگویی و بدآموزی به عادت قدیمی همکاران بدل شود.
چارهٔ کار چیست؟ به نظر من قاطعیت، گوش سپردن به حرفهای حق و ایجاد تمایز بین آنها و سخنان بیمعنی، بها ندادن به نظرات تکراری و تکیه بر رسمیت در کار میتواند تا حدی موضوع را بهبود ببخشد.
ولی موضوع دیگری هست که ممکن است همهٔ این راه حلها را بیاثر کند و آن این است که سازمان شما به مجموعهای بزرگتر تعلق داشته باشد که در آن چنین رفتارهایی رواج دارد. در این حالت احتمالاً دیگر نمیتوان انتظار داشت که با حرف مشکل حل شود.
شاید بهتر باشد سعی کنیم سازمان را با نرخ معقولی از افرادی که خود را به خواب زدهاند تهی کنیم. در اینجا این مسئله مطرح میشود که حفظ نیروی انسانی کارآمد چه میشود؟ من فکر میکنم این تصور که همکار الف هم خیلی بداخلاق است و هم خیلی کارآمد درست نیست، بیاخلاقی و بدرفتاری در نهایت خروجی کل تیم را به شدت تضعیف میکند.