در هنگام باران بامدادی رشت، پس از مدتی دوباره می نویسم

در هنگام باران بامدادی رشت، پس از مدتی دوباره می نویسم

دیریست وبلاگ ننوشته ایم. در این زمان اتفاقات زیادی افتاده است. همسایه ی پدرسوخته مان با ماشینش به ناحق دوچرخه ی مرا زیر گرفت و مختصری خسارت زد، از آن پس منحصراً یک بار با دوچرخه رفتیم بیرون که زنجیرش افتاد و از دماغمان در آمد. بر مردم آزار لعنت! پدر سوخته جشن تولد گرفته برای توله سگ، پارکینگ سه واحد دیگر را حرامی تصرف عدوانی کرده (بدون اجازه غصب کرده) تا ساعت 1.5 صبح بزن و بکوب مغز ما را کار گرفته، خدا لعنتش کند!

جنبش سبز همچنان مشغول ادامه‌ی راه پر اشتباه انقلاب کپکی یا همان moldy revolution  است. این هیاهوی پر دامنه‌ی سبز ها در میان دغدغه های من جایی ندارد. ز نادان بنالد دل سنگ و کوه ازیرا ندارد بر ِ کس شکوه.

آخرین نمره ی دوره ی لیسانس مهندسی مکانیک ِ ما رد شد. آز مبانی مهندسی برق درسی که خیلی بد ارائه می شود. با ارفاق ِ احتمالی ده؛ الحمدلله! خدا پدرشان را بیامرزد! هر چند که دعا می کنیم خدا از سر تقصیرات باعث و بانیش بگذرد.

فوق لیسانس به دلایلی هنوز برای ما شروع نشده، امّا زندگی در جریان است، این روزها عجیب در گیر امورات آدم بزرگ ها هستیم، به قول مهدی ادیب «خدا رحم کنه!».

مهدی ادیب، سید سروش و بعضی های دیگر کنکور می خوانند که دعا گوی آنها هستیم. مهدی ادیب نظر به ادبش در شعری می فرماید:

تو ماهی تو ماهی

بهتر از آب چاهی

تو خیلی خیلی خوبی

بهتر از آب جوبی

امروز در شیرینی فروشی سهیل مهندس پژوهش از مسئولان شرکت ایران رادیاتور در رشت را تصادفی ملاقات کردم. یاد ایّام اردوی شمال خروجی های هشتاد و هشت کردیم. همینجا بگویم با دکتر دورعلی توافق کرده ایم ان‌شاءالله برای یک اردوی دیگر که فعلاً جزئیات آن را محرمانه نگه‌می‌داریم.

امروز در لشت نشاء رفتیم زیارت، خیلی جالب بود، شهری کوچک که قبلاً هم درباره ی آن نوشته ام. نان سنگک خوبی هم از آنجا گرفتیم. دلم می خواست برویم لاهیجان یک سیاحتی بکنیم شیرینی مخصوص نوشین را هم بخریم که دست نداد فرصت، الخیرٍُ فی ما وقع.

کم کم کمبود شغل را در زندگی حس می کنیم. انگار که نیاز به شغل هم غریزی باشد. باقی مطلب را می خوریم.

مرتضی، هم خانه ایم تابستان سختی را گذراند و چشم به پائیزی امید بخش بسته است و محمّد هم خانه ای دیگرم شیرینی تحصیل در دانشکده ی عمران دانشگاه تهران را می چشد، خوشحال است و من زیر چشمی همه چیز را زیر نظر دارم.

الآن خیلی وقت است که طالبم کارتون عصر یخبندان سه را ببینم موقعیت نشده، کارتون خوبی است فکر کنم.

ساخت تجهیزات آزمون های مسابقه‌ی طراحی خودروی الکتریکی کاری بود که بیشترش به گردن مهندس حسین زاده افتاد. البته آنجا مختصری کار کردیم. اصل کار را تیم های سازنده ی خودرو کرده اند، چه انقلابی در عرصه ی ساخت خودرو های الکتریکی در ایران در حال وقوع است! اخبار را از [www.imdc.ir] پی بگیرید.

۰ ۰
۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.