باز مهر آمده است
عجیب می آید
بوی چوب و کاغذ
یاد ِ من می آورد دفتر های نوی شروع سال تحصیلی را
که بچه اعیان ها جلدمحکمش را داشتند
و بچه های متوسط دولتی هایش را – با همان آرم مرکز تهیه و توزیع کالا –
بچه فقیر ها شکری اش را داشتند که استثنائاً نمی داد بوی چوب و کاغذ
یاد ِ من می آورد
مداد هایی را که بر اثر افراط در تراشیدن، نوک شان می شکست
معنای عمیق افراط و تفریط بود که در همین کار عجیب تجلّی می یافت و پیوند می زد ما را با عالم مثلی افلاطون
به یاد بیاوریم امتحان های قوه ای را که روی تخته سوال هایش را می نوشتند و نبود ماشین کپی که مزخرفات از ما بهتران را در تیراژ های بالا چاپ کند
وایت برد هم نبود
در عوض آن ایام که محصل بودیم دست و دلهامان [بود] همچون رخ ماه
فکر هم می کردیم
فکر هم می کردیم
فقط آن نوک مداد است که گه می شکند
روزها می گذرند
گاه هم می بینیم که مدادی بشکسته ز کمر نوکش اما سالم
روز ها را بنهیم
روز ها را بنهیم
دهنی باز کنیم
عجیب می آید بوی کاغذ، بوی چوب، بوی آن شب های خوب
ما مدادی سختیم، کمری راست کنیم
سال را بو بکشیم
سال را بو بکشیم
امتحان نزدیک است. پاییز 87
دیدگاهها (۶)
توسط:کاوه حوصله دار
۰۵ مهر ۸۷ ، ۰۷:۲۰
توسط:ناگفته های یک جوان
۰۵ مهر ۸۷ ، ۱۱:۱۶
توسط:کورش
۰۵ مهر ۸۷ ، ۱۱:۱۷
توسط:مرتضی
۰۷ مهر ۸۷ ، ۰۰:۴۰
توسط:م.ج.
۱۰ مهر ۸۷ ، ۱۳:۱۵
کبوتر سپید
۰۶ مهر ۹۱ ، ۲۲:۱۶
فوق العاده بود ....