چرا چای وارداتی میتواند ارز ازران دریافت کند؟
ارز ارزان یک نوع یارانه است. اگر برای واردات ارز ارزان اختصاص داده شود مانند آن است که به کالای وارداتی یارانه داده شود. برای مثال یارانه به گندم یا آرد یا برنج وارداتی میتواند با استناد به الزام تأمین نیازهای اساسی مانند خوراک انسانها توجیه پذیر باشد. بر این اساس اولاً باید تولید داخلی کالایی که ارز ارزانتر میگیرد یا اساساً غیر ممکن باشد یا مقدار تولید آن برای مصرف کافی نباشد در ثانی با توجه به کمبود ارز، آن کالا باید جزو نیازهای مهم باشد. حالا چای چگونه است؟ تولید داخلی ندارد؟! حیاتی و اساسی است؟!
کشور ما صادرات چای هم دارد :)
یارانه برای رایانه
معلوم نیست کدام فاضلی رایانه را جزو کالاهای لوکس قلمداد و ما را گرفتار کرده است! این دیگر چه جور الویت بندی است؟ الآن هر کس اگر بخواهد یک شرکت کشاورزی تأسیس و علوفه تولید کند هم به رایانه احتیاج دارد.
اصلاً بحث یارانه روی ارز نیست. بدیهی است که وارادات اقلام لوکس و تزیینی از جمله مبلمان و تمام تجهیزات اداری، لباس و منسوجات، شامپو و صابون، انواع نوشیدنی و شکلات و آبمیوه، لیف و سنگ پا و اسباب بازی و عروسک و کفش و چرم و خیلی اقلام دیگر که مشابه داخلی داشته باشند و درج هر کدام از آنها در اینجا داد یک طیف را در میآورد، باید ممنوع باشد تا اصلاً بحث نرخ ارز برای آنها طرح نشود.
اما رایانه چه سنخیتی با اقلام بالا دارد؟ مشابه داخلی دارد؟ به درد نخور و لوکس است؟ چرا ارز ارزان برای واردات آن وجود ندارد؟
صلاحدیدت را به دریا بریز، سلاح را بردار و به جمجمهات شلیک کن!
حق بگوییم حتی اگر تلخ باشد!
ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) برای تجدید بنای کعبه هیچ کس را مورد استعمار قرار ندادند.
امروز میخواهیم در مورد گردن کلفت های پدرسوخته صحبت کنیم و رفتارشان در مقابل توزیع عادلانهی ثروت. توزیع عادلانهی ثروت حرص بعضیها را بدجوری در میآورد. یکی از حرفهای شدیداً مفتی که زده میشود این است یارانه «رواج خوردن و خوابیدن است!» و چه قدر سیاه است صورت بعضیها که این حرف را میزنند!
یارانه موجب میشود که بعضی از چرخههای ظالمانه شکسته شود. معلوم است کارگری که عمر و جوانی را داد تا «هیچ» درو کند هرگز نباید به روند ظالمانهی جاری ادامه دهد و مدل «دیوار چین» و «اهرام ثلاثه»ی لعنتی باید یک روزی متوقف شود. یعنی چی؟ کارگران فرو دست بمیرند تا گردن کلفتان در جامعهی ایدهآل خودشان همیشه فرسنگها از تحریم و رکود و تورم جلوتر باشند و لباس فخر بپوشند و فرو دستان، خودشان را «احمق» و «بیسواد» بپندارند و آرزوی مرگ کنند؟ و دستمزد آنها را جوری تعیین کنیم که فقط نمیرند و ترجیحاً در سال دوم بازنشتگی بمیرند!
یارانهی تولید که این همه حرف از آن زده میشود مگر در غیر از قالب نهادههای انرژی مفت که به صنایع بی خاصیت ما سالهای متمادی بی حساب و امروز با حساب پرداخت می شود قابل پرداخت است؟ تسهیلات کم بهره که خوب به اهلش همیشه داده شده است!!
یارانه همیشه پرداخت شده است. آیا در گذشته یارانه منجر به هرچه بیشتر خوردن و خوابیدن و فربه شدن طبقات خاصی نشده است؟ اینکه یک کارگر فرش باف که تمام عمر مثل یک ماشین کارکرده است بتواند مقابل کارفرمای گردن کلفت از خدا بی خبر قامت راست کند و نگران گرسنه ماندن خانواده اش نباشد گامی به جلو نیست؟ اکنون فقط فهرست یارانه گیرندگان مورد بازبینی است. چرا بعضیها این قدر شلوغ میکنند، آیا دغدغهی آن ها واقعاً «تورم» و رشد نقدینگی است؟
من تصور میکنم با مبلغ فعلی یارانهها - البته قبل تورمی که اتفاق افتاد - میشد زیر بار ظلم نرفت ولی روزی یک وعده غذا خورد. روزی یک وعده غذا شاید خنده دار باشد، اما باید بدانید که این خود در برخی کشورها یک تعریف از «خط فقر» است.
اینکه کارگران یک کارخانه چند ماه حقوق نگیرند ولی همچنان از بدبختی و ناچاری و نه عشق و علاقه به مرام و اخلاق کارفرمای مسلمان و دیندار خود، به کار ادامه دهند چه مفهومی دارد؟ اگر کارخانهای نتواند اقتصاد کند، چرا نیروهای متخصص آن نتوانند به رقیب اش مهاجرت کنند؟ اینها خیلی مرتبط «نظام تأمین اجتماعی»، «بیمه»، «یارانهها» و «ارزش انسان» است و دعوای اصلی سر همین آخری است.
یارانهای که در گذشته استمرار خور و خواب و گسترش طولی و عرضی طبقهی پول داران همیشه بی پول و گردن کلفتان ثروت اندوز ـ که هر از چند گاهی ثروت های مخفی شان چون دم خروس بیرون میزند ـ را تضمین میکرد، توزیع عادلانهاش امروز برای خیلیها مسئله شده است.
* حرف زیاد است، توان نوشتن است که کم است.
وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسانها نکاتی هست که دستکم در ظاهر متناقض میرسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.