چرا چای وارداتی میتواند ارز ازران دریافت کند؟
ارز ارزان یک نوع یارانه است. اگر برای واردات ارز ارزان اختصاص داده شود مانند آن است که به کالای وارداتی یارانه داده شود. برای مثال یارانه به گندم یا آرد یا برنج وارداتی میتواند با استناد به الزام تأمین نیازهای اساسی مانند خوراک انسانها توجیه پذیر باشد. بر این اساس اولاً باید تولید داخلی کالایی که ارز ارزانتر میگیرد یا اساساً غیر ممکن باشد یا مقدار تولید آن برای مصرف کافی نباشد در ثانی با توجه به کمبود ارز، آن کالا باید جزو نیازهای مهم باشد. حالا چای چگونه است؟ تولید داخلی ندارد؟! حیاتی و اساسی است؟!
کشور ما صادرات چای هم دارد :)
یارانه 30 درصد مردم را حذف نکنید!
در مخالفت با حذف یارانهِی سی درصد افراد یارانه بگیر:
الف. تبعیض موجب فساد میشود. اگر میشد ملاحظهی فقر افراد را در بحث توزیع بیتالمال کرد، امیر المؤمنین میدانست که عقیل چه قدر فقیر است. البته شاید این مثال خیلی مرتبط نباشد. تبعیض موجب فساد میشود؛ حرف و حدیث پیش میآید، رانت و گمان رانت قطعاً! افراد زیادی در اعلام مشخصات خود صادق نخواهند بود، این امر مورد یقین است.
- ولی فقیه (حفظه الله) در مورد خمس یارانه فرموده اند که خمس ندارد زیرا سهم هر فرد از بیت المال است.
ب. وضعیت فعلی راهکار دارد. یعنی کمبود منابع مالی راهکار دارد، منحصراً فهرست اقدامات را میآوریم:
1. تشدید اختلاف پلکانهای مصرف در قبوض (عدم تغییر قیمت آب و برق و گاز در قسمت مصرف بهینه و افزودن قیمت در پلههای بالاتر)
2. افزایش قیمت فرآوردههای نفتی و عدم
تزریق نقدی یارانه، مقداری را برای جبران کسری نگاه دارند و مابقی را به قسمت
بهداشت و درمان عمومی (بخشی که فقرا را شدیداً در فشار قرار میدهد) تزریق کنند. همهی اینها در صورتی است که اعتقاد داشته باشند که تزریق نقدینگی است که موجب تورم میشود. هر چند کسریای وجود ندارد!
3. مالیات بر در آمد و دارایی با پلکانهای صحیح به توزیع صحیح ثروت کمک میکند. اثر این اقدام خیلی بیشتر است چون بعضی از اغنیا میزان فرار مالیاتی شان از صد برابر یارانهی دریافتی خود و خانوادهشان بیشتر است.
ج. حقیقتاً اغنیا اگر یارانهشان حذف شود، دیگر به مسکن و دلار حمله نمیکنند؟ چیزی که باید فهمیده شود این است که نظام مالیاتی و بانکی اگر اصلاح نشود، حذف یارانهی افرادی که ممکن است با اغنیا اشتباه گرفته شوند، هیچ فایده ای ندارد.
د. چه کسی رویش خواهد شد که بگوید یارانه میگیرد؟ آیا با دسته بندی مردم به دو طبقهی یارانه بگیر و یارانه نگیر، اختلاف طبقاتی پر رنگ تر نخواهد شد؟ پر رنگ تر شدن اختلاف طبقاتی مشکلات زیادی دارد، در حالی که رایگان شدن بهداشت و درمان (یا خیلی ارزان شدن آن) و ارائهی بیمههای همگانی درمانی بلاعوض مطلقاً آن مشکلات را ندارد.
در مقابل حذف یارانهی اغنیا جز راحت تر شدن تأمین یارانه برای دولت چه ثمری دارد؟
صلاحدیدت را به دریا بریز، سلاح را بردار و به جمجمهات شلیک کن!
حق بگوییم حتی اگر تلخ باشد!
ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) برای تجدید بنای کعبه هیچ کس را مورد استعمار قرار ندادند.
امروز میخواهیم در مورد گردن کلفت های پدرسوخته صحبت کنیم و رفتارشان در مقابل توزیع عادلانهی ثروت. توزیع عادلانهی ثروت حرص بعضیها را بدجوری در میآورد. یکی از حرفهای شدیداً مفتی که زده میشود این است یارانه «رواج خوردن و خوابیدن است!» و چه قدر سیاه است صورت بعضیها که این حرف را میزنند!
یارانه موجب میشود که بعضی از چرخههای ظالمانه شکسته شود. معلوم است کارگری که عمر و جوانی را داد تا «هیچ» درو کند هرگز نباید به روند ظالمانهی جاری ادامه دهد و مدل «دیوار چین» و «اهرام ثلاثه»ی لعنتی باید یک روزی متوقف شود. یعنی چی؟ کارگران فرو دست بمیرند تا گردن کلفتان در جامعهی ایدهآل خودشان همیشه فرسنگها از تحریم و رکود و تورم جلوتر باشند و لباس فخر بپوشند و فرو دستان، خودشان را «احمق» و «بیسواد» بپندارند و آرزوی مرگ کنند؟ و دستمزد آنها را جوری تعیین کنیم که فقط نمیرند و ترجیحاً در سال دوم بازنشتگی بمیرند!
یارانهی تولید که این همه حرف از آن زده میشود مگر در غیر از قالب نهادههای انرژی مفت که به صنایع بی خاصیت ما سالهای متمادی بی حساب و امروز با حساب پرداخت می شود قابل پرداخت است؟ تسهیلات کم بهره که خوب به اهلش همیشه داده شده است!!
یارانه همیشه پرداخت شده است. آیا در گذشته یارانه منجر به هرچه بیشتر خوردن و خوابیدن و فربه شدن طبقات خاصی نشده است؟ اینکه یک کارگر فرش باف که تمام عمر مثل یک ماشین کارکرده است بتواند مقابل کارفرمای گردن کلفت از خدا بی خبر قامت راست کند و نگران گرسنه ماندن خانواده اش نباشد گامی به جلو نیست؟ اکنون فقط فهرست یارانه گیرندگان مورد بازبینی است. چرا بعضیها این قدر شلوغ میکنند، آیا دغدغهی آن ها واقعاً «تورم» و رشد نقدینگی است؟
من تصور میکنم با مبلغ فعلی یارانهها - البته قبل تورمی که اتفاق افتاد - میشد زیر بار ظلم نرفت ولی روزی یک وعده غذا خورد. روزی یک وعده غذا شاید خنده دار باشد، اما باید بدانید که این خود در برخی کشورها یک تعریف از «خط فقر» است.
اینکه کارگران یک کارخانه چند ماه حقوق نگیرند ولی همچنان از بدبختی و ناچاری و نه عشق و علاقه به مرام و اخلاق کارفرمای مسلمان و دیندار خود، به کار ادامه دهند چه مفهومی دارد؟ اگر کارخانهای نتواند اقتصاد کند، چرا نیروهای متخصص آن نتوانند به رقیب اش مهاجرت کنند؟ اینها خیلی مرتبط «نظام تأمین اجتماعی»، «بیمه»، «یارانهها» و «ارزش انسان» است و دعوای اصلی سر همین آخری است.
یارانهای که در گذشته استمرار خور و خواب و گسترش طولی و عرضی طبقهی پول داران همیشه بی پول و گردن کلفتان ثروت اندوز ـ که هر از چند گاهی ثروت های مخفی شان چون دم خروس بیرون میزند ـ را تضمین میکرد، توزیع عادلانهاش امروز برای خیلیها مسئله شده است.
* حرف زیاد است، توان نوشتن است که کم است.
وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسانها نکاتی هست که دستکم در ظاهر متناقض میرسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.