۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نفحات نفت» ثبت شده است

ایران با سه آبادی!


تا نیم قرن آینده ـ کمی هم کم و زیاد

تمام جمعیت ایران در شهر‌های تهران، قزوین و قم متمرکز می‌شود

کرج را ننوشتیم

چون توسط تهران بلعیده خواهد شد

درست مانند مار پیتونی که تمساح را ببلعد!

بقیه ی کشور بیابانی لم یزرع خواهد بود

که به ازای هر کیلومتر مربعش

به زور شاید یک سرباز پیدا بشود

تمام آب از تمام کشور مکیده و به این سه آبادی رسانده می‌شود

تمام غذا از خارج از ایران می‌آید

جنوب کشور را کلاً سپرده ایم دست خارجی‌ها

نفت را ببرند

غذا و فشن و اینترنت را

به ما خیکی‌های مرکز نشین بفروشند

امیدوارم حرف‌هایم تماماً خواب‌های پریشان باشد

و کسانی پیدا شوند

که ماده و انرژی را

مثل آدم در کشور توزیع کنند

که محتاج انفجار ابرنواختری نشویم!

۱ ۰ ۱ دیدگاه

صلاحدیدت را به دریا بریز، سلاح را بردار و به جمجمه‌ات شلیک کن!

حق بگوییم حتی اگر تلخ باشد!

ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) برای تجدید بنای کعبه هیچ کس را مورد استعمار قرار ندادند.

امروز می‌خواهیم در مورد گردن کلفت های پدرسوخته صحبت کنیم و رفتارشان در مقابل توزیع عادلانه‌ی ثروت. توزیع عادلانه‌ی ثروت حرص بعضی‌ها را بدجوری در می‌آورد. یکی از حرف‌های شدیداً مفتی که زده می‌شود این است یارانه «رواج خوردن و خوابیدن است!» و چه قدر سیاه است صورت بعضی‌ها که این حرف را می‌زنند!

یارانه موجب می‌شود که بعضی از چرخه‌های ظالمانه شکسته شود. معلوم است کارگری که عمر و جوانی را داد تا «هیچ» درو کند هرگز نباید به روند ظالمانه‌ی جاری ادامه دهد و مدل «دیوار چین» و «اهرام ثلاثه»‌ی لعنتی باید یک روزی متوقف شود. یعنی چی؟ کارگران فرو دست بمیرند تا گردن کلفتان در جامعه‌ی ایده‌آل خودشان همیشه فرسنگ‌ها از تحریم و رکود و تورم جلوتر باشند و لباس فخر بپوشند و فرو دستان، خودشان را «احمق» و «بی‌سواد» بپندارند و آرزوی مرگ کنند؟ و دستمزد آن‌ها را جوری تعیین کنیم که فقط نمیرند و ترجیحاً در سال دوم بازنشتگی بمیرند!

یارانه‌ی تولید که این همه حرف از آن زده می‌شود مگر در غیر از قالب نهاده‌های انرژی مفت که به صنایع بی خاصیت ما سال‌های متمادی بی حساب و امروز با حساب پرداخت می شود قابل پرداخت است؟ تسهیلات کم بهره که خوب به اهلش همیشه داده شده است!!

یارانه همیشه پرداخت شده است. آیا در گذشته یارانه منجر به هرچه بیشتر خوردن و خوابیدن و فربه شدن طبقات خاصی نشده است؟ اینکه یک کارگر فرش باف که تمام عمر مثل یک ماشین کارکرده است بتواند مقابل کارفرمای گردن کلفت از خدا بی خبر قامت راست کند و نگران گرسنه ماندن خانواده اش نباشد گامی به جلو نیست؟ اکنون فقط فهرست یارانه گیرندگان مورد بازبینی است. چرا بعضی‌ها این قدر شلوغ می‌کنند، آیا دغدغه‌ی آن ها واقعاً «تورم» و رشد نقدینگی است؟

من تصور می‌کنم با مبلغ فعلی یارانه‌ها - البته قبل تورمی که اتفاق افتاد - می‌شد زیر بار ظلم نرفت ولی روزی یک وعده غذا خورد. روزی یک وعده غذا شاید خنده دار باشد، اما باید بدانید که این خود در برخی کشورها یک تعریف از «خط فقر» است.

اینکه کارگران یک کارخانه چند ماه حقوق نگیرند ولی همچنان از بدبختی و ناچاری و نه عشق و علاقه به مرام و اخلاق کارفرمای مسلمان و دیندار خود، به کار ادامه دهند چه مفهومی دارد؟ اگر کارخانه‌ای نتواند اقتصاد کند، چرا نیروهای متخصص آن نتوانند به رقیب اش مهاجرت کنند؟ اینها خیلی مرتبط «نظام تأمین اجتماعی»، «بیمه»، «یارانه‌ها» و «ارزش انسان» است و دعوای اصلی سر همین آخری است.

یارانه‌ای که در گذشته استمرار خور و خواب و گسترش طولی و عرضی طبقه‌ی پول داران همیشه بی پول و گردن کلفتان ثروت اندوز ـ که هر از چند گاهی ثروت های مخفی شان چون دم خروس بیرون می‌زند ـ را تضمین می‌کرد، توزیع عادلانه‌اش امروز برای خیلی‌ها مسئله شده است.

* حرف زیاد است، توان نوشتن است که کم است.

۰ ۰ ۴ دیدگاه

گوشه ی رینگ!

خبرنگار واحد مرکزی خبر، آقای حسینی بای امروز (شامگاه اولین روز ششمین همایش نخبگان جوان) در خبر ٢٠:٣٠ دکتر سهراب پور، قائم مقام بنیاد ملی نخبگان را به خاطر مطالبات مالی چند تا مثلا نخبه برده بود گوشه ی رینگ که شاید از خودش نجف زاده بسازد! بازهم خواهیم گفت!
البته مطالبات مالی هم هست. اما همه چیز مطالبات مالی نیست! متأسفانه در کشور ما همه چیز دارد تبدیل به پول می شود.
نکات دیگری هم که در گزارش حسینی بای بود، یک سویه بود. از آن جمله باید به بحث سالی یک بار سراغ گرفتن بنیاد اشاره کرد که ظالمانه است زیرا بنیاد برنامه هایی از قبیل: بازدید های صنعتی، اردوهای جهادی، اردوی بازدید از مناطق عملیاتی، حج عمره و ... را تنها با 180 نفر کارمند در سراسر کشور پیگیری می کند و سرانجام می بخشد.
البته من، خودم، نه خیلی وضعم خوب است و نه از تسهیلات زیادی استفاده کرده ام. اما دیگر طرف نیاید بگوید وام مسکن بدهید بعد قسطش را هم شما بدهید.
هی! رضا امیرخانی! باز هم جملات طلایی کتاب نفحات نفت!
۰ ۰ ۱ دیدگاه


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.