۲۱ مهر ۱۳۹۱ ، ۱۵:۵۰
مصطفی حسن پناه
حافظ و اعتراف
ساعت 23 روز 20 مهر، رادیو هفت با موضوع بزرگداشت حضرت حافظ برنامه داشت. در قسمتی از برنامه مجری داشت در مورد شاخ نبات، دختری که حافظ عاشق آن شده بود و در نهایت با او ازدواج کرد سخن می گفت.
از نزدیکان کسی در حالی که اَپ فال حافظ را در تلفن همراهش باز می کرد، با خنده به حافظ گفت «بگو این دختره کی بوده!» و بعد دکمه را فشار داد:
میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این بر در میکده می کن گذری بهتر از این
در حق من لبت این لطف که میفرماید سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این
غزل شماره 404 دیوان خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی
من که واقعاً متعجب مانده بودم!
از نزدیکان کسی در حالی که اَپ فال حافظ را در تلفن همراهش باز می کرد، با خنده به حافظ گفت «بگو این دختره کی بوده!» و بعد دکمه را فشار داد:
میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این بر در میکده می کن گذری بهتر از این
در حق من لبت این لطف که میفرماید سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این
آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید گو در این کار بفرما نظری بهتر از این
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم مادر دهر ندارد پسری بهتر از این
من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این
کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این
غزل شماره 404 دیوان خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی
من که واقعاً متعجب مانده بودم!
وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسانها نکاتی هست که دستکم در ظاهر متناقض میرسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.