۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

شما چه قدر کریم هستید

ما خیلی دیر رسیده‌ایم

و سهمی در دفاع از شما نداشتیم

صورتمان سرخی شما را ندارد

زیرا که سرخی روی ما از اثر غازه است*

اما محاسن سرخ شما را دیده‌ایم

شما

محاسنتان را

به خون آسمانی علی اصغر خضاب کردید

کاش با شما بودیم

شاید دست‌کم

قدری مصیبت را به تأخیر می‌انداختیم**

در این حسرت

ما محاسنمان را

هر شب

با اشک خضاب می‌کنیم

تفاوت چه قدر زیاد است

و شما چه قدر کریم هستید

----

* روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت / بی تو اگر سرخ شود از اثر غازه بود

** یکی از کارهای مهم شهدای کربلا

۰ ۰ ۰ دیدگاه

در میدان می‌مانم تا نفس آخرم



صدا: برادر میثم مطیعی

متن:

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم
راهی راه حسین، همقدم رهبرم

کرده قیامت به پا، شور قیام حسین
کی رود از یاد ما، نام و مرام حسین

قافله عاشقان، راهی کرب و بلاست
مشعل راه خدا، خون شهیدان ماست

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم
راهی راه حسین، همقدم رهبرم

بسته شریعه اگر، ابن زیاد زمان
گشته گلستان ما، آتش نمرودیان

کشتن آلاله ها، شیوه اهریمن است
این وطن اما پر از احمدی روشن است

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم
راهی راه حسین، همقدم رهبرم

زآتش و خون آمده جان منامه به لب
شعله صهیون زده، در دل شام و حلب

مرگ بر اهریمنان، تا به ابد ذکر ماست
سوره توحید ما، درپی تبّت یداست

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم
راهی راه حسین، همقدم رهبرم

شاعر: محمدمهدی سیار؛ میلاد عرفان‌پور

۰ ۰ ۲ دیدگاه

علی؛ آن شیر خدا، شاه عرب

علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرّالله است

شب علی دید به نزدیکی دید
گرچه او نیز به تاریکی دید

شب شنفته ست مناجات علی
جوشش چشمه عشق ازلی

شاه را دیده به نوشینی خواب
روی بر سینه دیوار خراب

قلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد ناله زندانی خاک

اشکباری که چو شمع بیزار
می فشاند زر و می گرید زار

دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو در آویزه ی گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه ی آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت

روزه داری که به مهر اسحار
بشکند نان جوینش افطار

ناشناسی که به تاریکی شب
می برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع پوش
می کشد بار گدایان بر دوش

تا نشد پردگی آن سرّ جلی
نشد افشا که علی بود و علی

شاه بازی که به بال و پر راز
می کند در ابدیت پرواز

شهسواری که به برق شمشیر
در دل شب بشکافد دل شیر

عشق بازی که هم آغوش خطر
خفت در خوابگه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تاثیر
حلقه در شد از او دامن گیر

دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو
 زینبش دست به دامن که مرو

شال می بست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم

پیشوایی که ز شوق دیدار
می کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب  عبودیّت حق
سر به محراب عبادت منشق

می زند پس لب او کاسه ی شیر
می کند چشم اشارت  به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر
ها علیٌّ بشرٌ کیف بشر

کفن از گریه ی غسّال خجل
پیر هن از رخ وصّال خجل

شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
 
محمدحسین بهجت تبریزی- شهریار

۰ ۰ ۱ دیدگاه

زندگی کوتاه است

زندگی کوتاه است

و خیلی زود جام مرگ را در خواهیم کشید

یکان یکان و دوگان دوگان

زودتر از آنچه می‌پنداریم

تبدیل می‌شویم به یک پندار

در ذهن آیندگان

که شاید «فاتحه‌» ای نثارمان کنند

خانه‌شان آباد

مرگ نزدیک است

تماماً حیات است که بنابر تصور عمومی، در چشمان یک کودک تازه متولد شده موج می‌زند

اما شاید صدای مرگ است

که به گوش او می‌رسد

وقتی که در خواب ناگاه تکان می‌خورد

صدای مرگ را همگی

کم و بیش

شنیده‌ایم

یاد مرگ، چه خوب است که همیشگی و دائمی باشد

تا انسان همیشه یک قلب «رقیق» و «لطیف» داشته باشد

و یا اگر به هر علتی «پیش از موعد» و با یک دستور العمل «آپ گرید شده»

به ملاقات پروردگارش رفت

خیلی یکه نخورد

و چه بسا

که پیشتر آماده شده باشد

و «سبکزاد» به آخرین سفرش برود

با خود بگوید

«در مقصد همه چیز هست»

و خیلی هم «بیراه» نگفته باشد

و بتواند پیش پروردگار خودش

سر سفره‌ی اهل بیت بنشیند

و «غریبی» نکند

۰ ۰ ۳ دیدگاه

بال‌های شیعه

فرانسیس فوکویاما استاد رشتة اقتصاد سیاسی بین‌الملل و مدافع ارزشهای سیاسی غربی، سال‌ها پیش در نشست تل آویو که درباره موضوع شیعه شناسی تشکیل شده بود اظهار داشت‌:

 

" شیعه بسان پرنده‌ای دارای دو بال سبز و سرخ است. این دو بال پر قدرت او را به افقی دور دست می‌برد که تیر ما به آن نمی‌رسد! بال سبزش فرهنگ انتظار مهدی موعود است و بال سرخ اش شهادت طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فناناپذیر کرده است ، این پرنده علاوه بر این دو بال دارای محافظی به نام ولایت فقیه است که آن را از حوادث خطرناک حفظ می‌کند"

خداوندا بغض و کینه‌ی انقلابی را از ما مگیر.

۰ ۰ ۶ دیدگاه

حرف‌های آخر پاییز

کم‌کمک آخر پاییز می‌شود و آمار کبوترها دستمان نیست

آمار عقاب‌ها نیز

و کم داریم

خیلی کم داریم

وجود مقدس مصلح بزرگ را

چه قدر هم که زمستان بدون او سخت است

و ارزش‌های پوشالی که در غیبت او شکل گرفته‌اند

چه قدر دلیر شده‌اند و اذیت می‌کنند!

قاط زده‌ایم و نعره می‌زنیم

و نیست که ما را در آغوش بگیرد

و تنهاییم

منتظر پیروزی

که دست نخواهد داد

جز در «غرقآب خون و عرق»

و آماده نیستیم

خوابمان گرفته

و منتظر مرگیم

بیا

بیدارمان کن

گرممان کن

ما را در آغوش گیر

و پیروزی را [در آغوش گیر]

پیش از مردنمان

پیش از مردنمان

ما خون داریم

که هدیه است

به «سرباز» شما


اواخر پاییز 91

۱ ۰ ۷ دیدگاه

حسین، مادرم سپرد به مادرت

برادر امیر عباسی - شب هفتم محرم 91 ـ دانشگاه امام صادق

هیئت میثاق با شهدا

دوست دارم که کودک دلم، گم شه تو شلوغی حرم


منبع

http://misaq.basijisu.com/archives/1812/


روی بستری از سیال

قایقی خواهم ساخت
روی بستری سیال
خواهم رفت
غرق نخواهم شد
قول می دهم
کم خواهم خوابید
کم خواهم گفت
و کمی عمل خواهم کرد
کار زیاد است
وقت نیست
دغدغه هست
قدر نیست
هیچ کس نمی ماند
بیا تا بر آریم دستی ز دل
سیاست بازی نکنیم
صدای قلبت را می شنوم
حواسم جمع است
چشمانت را باز کن
و خوبی ها را بو بکش
خواهی یافت
و من پر از احساسم
چون مدید مدتیست
که مجادله نمی کنم
امید وارم کارم همچو حرفم تلگرافی نباشد
تو خواهی دید
و "او" شهادت خواهد داد
و اگر باختم
شرمنده ی احسان آن ها خواهم بود
خداحافظ
خیلی قشنگ است
مثل جوانی است
پر از امید است
این بعد را در یابیم
خیلی ساده سازی نکنیم
و توامان مسایل را ساده بنگریم
باید گفت وقت تنگ است
خدا حافظ
 
 
دی ۸۶
۰ ۰ ۲ دیدگاه


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.