۲۰ تیر ۱۳۹۲ ، ۲۳:۲۳
مصطفی حسن پناه
لقمههای راز
این دهان بستی دهانی باز شد تا خورندهی لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟ امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر؟ یک شبی بیدار شو دولت بگیر
مولوی
وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسانها نکاتی هست که دستکم در ظاهر متناقض میرسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.