۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوچرخه سواری» ثبت شده است

دوچرخه

دوست داشتم، دوچرخه‌ام را که سال قبل دزد برد، هنوز می‌داشتم

با آن می‌رفتم به این سو و آن سو در تمام بهار و اوایل تابستان

عشق می کردم

کله‌ی کودک درونم باد می خورد

کاهلی از بدنم می رفت

و نشاط به چهره‌ام بر می گشت

--

کاش می شد یک دوچرخه‌ی سبکِ خوب مهندسی شده‌یِ کوهستان می داشتم

تا با آن کلی تبلیغ کنم

و کم‌کم تعداد دوچرخه سوار‌ها زیاد می‌شد

--

شب ها می شد

با عضوی از گروه دوستی

یا خانواده

رفت دوچرخه سواری

--

می شد بعضی وقت ها را

که غمگین در خانه نشسته ایم

صرف تعمیر و تمیزکاری دوچرخه کرد

--

می شد خندید

و از زمین نخوردن خدا را شکر کرد

--

مگذار زمین بخوریم

تو شاهدی

ما این دوچرخه را

فقط برای خودمان نمی خواهیم

۰ ۰ ۱ دیدگاه


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.