۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتقاد» ثبت شده است

یسر موعود

اصالت سود و لذت مادی در دانشگاه یا یسر موعود و تلاش‌های علمی و عملی برای رسیدن به آن!

توضیح:

1. تمامی مطالب مندرج در این متن دارای شاهد مثال‌های عینی هستند؛ طبیعتاً الزامی برای ارائه‌ی آن‌ها وجود ندارد.

2. منظور از علم در این مقاله غیر از علوم انسانی و الهی و دینی و حوزوی است.


بی خیال معیار ارتقا؛ استاد خود دانشمند است یا مدیر علمی؟

فارغ از اینکه فعالیت آموزشی بخواهد معیار ارتقا قرار گیرد یا ارتباط با صنعت، فعالیت پژوهشی و تولید مقالات ISI معیار باشد یا مقالات داخلی و کتاب سؤال اینجا است که استاد دقیقاً چه کار باید بکند؟ نظارت بر چه چیزی؟ اجرای چه چیزی؟ دانشجو چه کار باید بکند؟ آیا استاد می‌تواند صرفاً مدیریت کند؟ به دانشجو بگوید «برو این کار را بکن یک مقاله در بیاور» یا حتی همین کار را هم نکند بگوید «من از پایان نامه، یک مقاله می خواهم و شرط تأیید این پایان نامه داشتن یک مقاله است» و بعد خود را در فعالیت علمی دانشجو سهیم بداند؟ یا اینکه استاد با صرف همت و زمان کافی و احاطه بر موضوع مورد تحقیق و قرار داشتن در مرز دانش، دانشجو را در ابتدا با خود هم سطح کند و بعد او را به سمت تولید علم ـ با هر تعریف مورد توافقی ـ سوق دهد؟

سؤال‌های فوق را فارغ از این می‌توان پرسید که روند فعلی عمل چگونه است، اما اتفاقات بسیار زیادی می‌افتند که مایه‌ی آبرو ریزی هستند، از ارائه کردن پاور پوینت دانشجو به نام خود تا نوشتن کتاب از تحقیقات دانشجو ها بدون ذکر منبع یا اجازه.

یُسر موعود؛ همه می‌خواهند دکترا بگیرند!

تصور نویسنده این است که این همه تقاضا برای عضویت در هیئت علمی دانشگاه به این صورت که همه می‌خواهند دکترا بگیرند و باز همه می‌خواهند عضو هیئت علمی شوند ناشی از یسر موعودِ پیش‌گفته است! به خاطر می‌آورم استاد دکتر مهدی بهادری نژاد همیشه به بچه‌ها می‌گفت در ایران آسان‌ترین کار تحصیل در دانشگاه است، بعد از تدریس در دانشگاه. پیش از این خدمت بی‌ریا ارزش بود، اما اکنون خدمت بی‌زحمت بیشتر ارزش دارد. به نظر نویسنده تمامی آفات آموزش عالی به هم مرتبط هستند. از تقلب‌های علمی پژوهشگران تا تقلب دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی (!) سر جلسه‌ی امتحان همگی یک ریشه دارند و آن اشتیاق بی‌انتها برای رسیدن به یسر موعود است.

طبقه‌ی شریف و مدرک گرایی

یسر موعود موجب ایجاد طبقه و طایفه گرایی و ... خواهد شد؛ چنانکه تا کنون شده است. سهمیه‌ی مضحک اعضای هیئت علمی دانشگاه ها برای تحصیل فرزندانشان از همین دست است. این نوع عدالت ساسانی که به وضوح با مبانی نظام و انقلاب سازگاری ندارد، محصول یسر، پرستیژ و قدرت موعود است که به نا‌حق البته، به طبقه‌ای داده می‌شود.

ریشه‌ی مدرک گرایی هم همین جا است، از مدرک می‌توان به دانشگاه رسید و از دانشگاه به مدرک. این دور بی نهایت را نه سوپر انقلابی‌ها شکستند که خود در نهایت بزرگ‌ترین افتخارشان شد همین دانشگاه (بر خلاف مقام معظم رهبری که زی طلبگی را برای خود پاسداری می‌کند) و نه فراری‌های از جنگِ تحمیلیِ هشت ساله که سر از انگلیس و فرانسه در آورده بودند تا ادامه‌ی تحصیل دهند و بعداً به انقلابی‌های واقعی دهان‌کجی کنند!

مشکل کجاست؟

مشکل از نظام آموزشی است؛ بله همه می‌دانیم، اما نباید هرگز فراموش کرد که نظام آموزشی به وضوح ریشه در مسائل مهم و اساسی‌تری دارد. برای مثال در جامعه‌ای که همه می‌خواهند سر هم را کلاه بگذارند، قورباغه را جای فولکس واگن بفروشند، دستاورد های دیگران را غصب کنند، در دانشگاه این جامعه غیر از تقلب و کپی و چاپلوسی و خودنمایی چه چیزی به وجود خواهد آمد؟

در دانشگاه ها و دانشکده های خوب ـ که البته نایاب هم نیستند ـ خیلی پیش می‌آید که انتقاد یک دانشجو از استاد نزد استاد یا در کلاس طرح می‌شود و مشکلی هم نیست. بعداً همه چیز پایان خوبی می‌یابد، اما خیلی جا های دیگر محضر استاد است و چاپلوسی و غیاب استاد و غیبت!

منشأ تقلب‌های علمی دقیقاً کجاست؟ آیا در لحظه‌ی اولین تقلب در امتحان قبح همه‌ی انواع تقلب شکسته نمی‌شود؟ چرا بعضی از اساتید مرتکب تقلب‌های علمی می‌شوند؟ آیا یسر موعود نیست که ریشه‌ی این نابسامانی است؟ نقش افراد بیرون از دانشگاه چگونه است؟

تقدس زایی برای یک طبقه

اصلاً علاقه‌ای ندارم پای غرب را وسط بکشم. هزاری هم که ساختار را و پوسته ها را از غرب عاریه بگیریم کسی ما را مجبور نکرده است روح غربی را حاکم کنیم. این تقلب‌ها و مفت خوری‌ها و بی اخلاقی‌ها ریشه در دوری از تعالیم انبیاء دارد نه نزدیکی به فرهنگ خاصی – برای مثال تمدن غرب - که فطرت انسانی بیزار از آن است.

همان طور که تقدس زدایی از مقدسات اقدامی خائنانه است، تقدس زایی برای چیز‌های غیر مقدس هم خوب نیست. معلمی مقام است، دانشجو مقدس است، دانشگاه جای مقدسی است مادامی که از اهداف اصلی خود منحرف نشده باشد.

تا کنون اشتباه پر بسامد هر که مدرک داشت عالم است، هر کسی عضو هیئت علمی بود معلم است و هر که دانشجو است واقعاً هدفی جز طلب دانش ندارد راه را بر خیلی از اصلاحات در محیط دانشگاه بسته است. امروز باید یک بار برای همیشه اصلاح در ابتدا از اندیشه آغاز شود تا دانشگاه واقعی دوباره متولد گردد.


نسخه‌ی پی دی اف

اصالت سود و لذت مادی در دانشگاه یا یسر موعود و تلاش‌های علمی و عملی برای رسیدن به آن!

پی نوشت: شعر آقای مدهوش با عنوان «کار همگانی» خیلی دل ما را برده است این مطلب و آن شعر با هم ارتباط معنایی جالبی دارند!

۰ ۰ ۷ دیدگاه

مسابقه‌ی ملی طراحی ماشین؛ چرا به عقب بر می‌گردد؟

با خبر هستم که کمیته‌ی برگزاری مسابقه ملی طراحی ماشین تصمیم گرفته است که دور چهارم را کلاً از طراحی خودرو صرف نظر کند و روی موتور سیکلت کار کند. حالا نظر خود را هم بگویم بد نیست:

1. چرا عقب نشینی صورت می‌گیرد؟ آیا مشکلات مالی است؟ آیا دانشگاه شریف، بنیاد نخبگان و معاونت علمی و فن آوری رئیس جمهور نمی‌توانند برای این مسابقه پول کافی فراهم کنند؟ نهاد های دیگر مرتبط با پژوهشکده‌ی شهید رضایی چه طور؟

2. چرا عقب نشینی صورت می‌گیرد؟ در حالی که در سالی که حل مشکل تولید در صدر شعار های آن قرار دارد و خودرو سازانِ گردن کلفتِ پول نفت خورِ ما (یاد عبارت نفت خواران مفت خوار در صحیفه‌ی حضرت روح الله افتادم) نمی‌توانند کاری بکنند که جلوی افت تولید را بگیرند و ما می‌دانیم که مشکل آن‌ها علمی است.

3. چرا عقب نشینی صورت می‌گیرد؟ موتور سیکلت الکتریکی نه اینکه بد باشد، اما آیا فقط برای این است که یک چیزی باشد؟ نمی‌شود با کسب قدرت و حمایت و امکانات، اما کمی دیرتر به موضوع مادر و اصلی‌تر بازگشت؟

4. چرا عقب نشینی صورت می‌گیرد؟ در حالی که موفقیت سه دوره‌ی گذشته بر کسی پوشیده نیست. در حالی که این مسابقه علی رغم همه‌ی بی مهری‌های رسانه ها برای دانشگاه شریف دست آورد های خوبی داشت. حالا بگذار تا دانشگاه ... با مسابقه‌ی بادکنک‌های پرنده خوش باشد!

5. چرا عقب نشینی صورت می‌گیرد؟ نقش این مسابقه برای تولید نیروی انسانی کارآمد و با روحیه‌ی انقلابی بر کسی پوشیده نیست. اساتید هم حسب مشارکتشان ارزش و اعتبار می‌گیرند. کار گروهی تقویت می‌شود.

6. یک سؤال متفاوت! آیا کسی زیر آب، مسابقه را زده است؟ آیا نفت خواران موش دوانده‌اند؟

حق

مهدی ادیب از من خواست تا نظرش را در همین پست منتشر کنم:

"یک موضوعی که مطرح است اینست که مسابقه باید خرج خودش را خودش در بیاورد. به طور عام در دانشگاه هم همین بحث هست. هر همایشی یا هر اتفاقی که در دانشگاه می افتد فکر عمومی اینست که خرج خودش را باید دربیاورد. اگر شد یک درآمدی هم برای دانشگاه داشته باشد که چه بهتر. منطقی هم هست.
مخصوصا مسابقه ای که اندازه ی مخارجش چند صد میلیون تومان است را نمیتوان با ده بیست میلیون تومان کمک دانشگاه (که در دوره های قبلی صورت می گرفت) جمع کرد.
اینجا چند مشکل وجود دارد. مشکل و مقصر اصلی آن صنعت خودروسازی ... است که از روز اول کلا مسابقه را بایکوت کرد.
معاونت علمی و فناوری و بنیاد اینها هم برای اینکه هرکی هرکی نشود یک سقفی برای کمک به همایشها دارند. برای چنین مسابقاتی هم فکر نمیکنم ردیف خاصی داشته باشند. فوقش اندازه ی سقف کمک به همایشهای ملی به اینجا هم کمک میکنند. خیلی بشود مجموعا بیست سی میلیون تومان اینها.
با مجموع این کمکها، همین مسابقه ی موتورها را بیشتر نمیشود برگزار کرد.
اما یک مقصر هم خود مدیریت پژوهشکده است. بالاخره الان دور سوم است. پنج سال از شروع دور اول می گذرد. بالاخره معلوم بود که صنعت خودروسازی به ما کمک نمیکند. توی اینهمه وقت و با فرصت خفنی که دور قبل بهینه سازی با کمک خوبش برای مسابقه فراهم کرد باید پژوهشکده یک منبع درآمد ثابتی برای مسابقه جور می کرد. از مسابقه ی قویترین مردان که کمتر نبود.
می توانست با شبکه 3 مذاکره کند و رب گوجه فلان و موسسه مالی بهمان رو بکشد وسط کار.
درست است که تحریم ها مساله است و کسانی که تحریم ها را درست کرده اند مقصر اصلی اند. اما اگر مسئولین هم نتوانند تحریم ها را مدیریت کنند آنها هم کم کاری کرده اند.
ما هم که نشسته ایم خارج گود و مطالبه میکنیم!!
انشالله خدا به بچه های پژوهشکده قوت و برکت بدهد این دور را به خوبی برگزار کنند و دورخیزی باشد برای دور بعدی مسابقه به صورت خیلی خفنتر."

علی حسین زاده امّا، نظرات دیگری دارد از او خواسته ام تا نظراتش را برایم بنویسد.

از سید سروش مهدی مویدی برای اصلاح ایراد بند 5 تشکر می کنم.

پ. ن. مسابقه ی طراحی ماشین رسماً شروع شد. برای ثبت نام به آدرس www.imdc.ir مراجعه نمایید.

 

۰ ۰ ۱ دیدگاه

قرض‌الحسنه

قرض‌الحسنه را که در موتور های جست و جو بجویی، چیزهای جالبی پیدا می‌کنی که من توصیه می‌کنم این کار را بکنی.

حالا سؤال من این است که اگر تو به یک بانک دم کلفت خاک بر سر قرض بدهی که جایزه ببری! بعد هم زمان همسایه بدبخت ات برود از همان بانک دم کلفت خاک بر سر وام بگیرد، پوستش هم کنده شود تا وام را بگیرد، بعد وام را با بهره‌اش پس دهد. تو از شانس خوبت جایزه هم ببری، دقیقاً چه کرده ای؟ اگر جایزه نبری که دیگر خیلی بی دولت شده ای!

اگر بانک‌ها با سپرده های قرض‌الحسنه مردم، به بقیه مردم قرض‌الحسنه دهند، آن گاه جایزه‌ها از کجا می‌آیند؟ آیا هر بانک یک بابا نوئل بی نهایت درون گاوصندوق دارد؟

اگر قرض‌الحسنه فقط برای گرفتن جایزه باشد و ما بپذیریم، چرا بعضی‌ها - که بیلبورد اش را دیده‌ای و دیده‌ام -  از آیه قرآن برایش مایه می‌گذارند؟ و اصلاً آیا گربه برای رضای خدا موش می‌گیرد؟ یعنی مجموع قیمت جایزه‌ها، از مجموع سودی که باید پرداخت می‌شد – با فرض قرض‌الحسنه نبودن حساب‌ها – بیشتر است؟

و بهترین و آخرین سؤال، آیا شاه لخت نیست؟1

 

1 ر. ک. به فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی از غلامعلی حداد عادل

۰ ۰ ۴ دیدگاه


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.