۳ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

لقمه‌های راز

این دهان بستی دهانی باز شد         تا خورنده‌ی لقمه‌های راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب              سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی          پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن         بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟    امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر؟       یک شبی بیدار شو دولت بگیر


مولوی

۰ ۱ ۲ دیدگاه

زندگی کوتاه است

زندگی کوتاه است

و خیلی زود جام مرگ را در خواهیم کشید

یکان یکان و دوگان دوگان

زودتر از آنچه می‌پنداریم

تبدیل می‌شویم به یک پندار

در ذهن آیندگان

که شاید «فاتحه‌» ای نثارمان کنند

خانه‌شان آباد

مرگ نزدیک است

تماماً حیات است که بنابر تصور عمومی، در چشمان یک کودک تازه متولد شده موج می‌زند

اما شاید صدای مرگ است

که به گوش او می‌رسد

وقتی که در خواب ناگاه تکان می‌خورد

صدای مرگ را همگی

کم و بیش

شنیده‌ایم

یاد مرگ، چه خوب است که همیشگی و دائمی باشد

تا انسان همیشه یک قلب «رقیق» و «لطیف» داشته باشد

و یا اگر به هر علتی «پیش از موعد» و با یک دستور العمل «آپ گرید شده»

به ملاقات پروردگارش رفت

خیلی یکه نخورد

و چه بسا

که پیشتر آماده شده باشد

و «سبکزاد» به آخرین سفرش برود

با خود بگوید

«در مقصد همه چیز هست»

و خیلی هم «بیراه» نگفته باشد

و بتواند پیش پروردگار خودش

سر سفره‌ی اهل بیت بنشیند

و «غریبی» نکند

۰ ۰ ۳ دیدگاه

پدر

پدرم، حسن پناه بزرگ، سال 1356

پِر جان

تی کاس چومانِ قوربان

تی زحمتانِ هرگز فراموشَ نوکونم

مرِ، می برارانِ رِ، أ مملکتِ رِ

تی زحمت کش، پینک بزه دستانِ قوربان

عمر دراز بداری بحق علی (ع)

۰ ۰ ۳ دیدگاه


وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.