برای بادامچی
زندگی معجون پیچیده ایست و مرد شدن سختی دارد این ها را، همه را، تو و همه می دانید اما این چه دانشی است که پیش از خودش حجاب است برای نگاه به همه چیز برای نگاه به واقعیت. از حقیقت خیلی وقت است که گذشته ایم و خود را مشغول دعواهای مضحک کردهایم!
فلسفه و نه فلاسفه مهجور شده و مغلطه جای همه ی مکاتب را گرفته است و هر کسی برای خود سفیر گمراهی شده و دعوت می کندت به سرزمین گمراهی.
چه شده است که نه وقت داریم؟ نه پول نه تفریح نه استراحت و حتی اگر نیک بنگری کار هم نداریم و عجیب این است که دردی هم نداریم! درد بی دردی هم که علاجش آتش است.
می دانی سوختگی درجه سه درد ندارد!
وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسانها نکاتی هست که دستکم در ظاهر متناقض میرسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.