نان و پنیر و پسته
به یقین خوردن نان و پنیر و پسته بهتر از غصه است! در خانه نشستیم و نان و پنیر و پسته خوردیم.
و روز را سپری نمودیم به امید آرامش شب و شب را به امید روزی روز و البته تو و من نیک می دانیم که روزی روز مثل شبی شب نیست!
و حالا قدری بنویسیم
حمل ماشین لباسشویی با موتور آغازگر داستان ماست. خیابان آزادی جای دقیقش الان خاطرم نیست!
****
سواری بر خودرو های الکتریکی
در حالی که ما برای عرضه سایپا 111 باید در پوست نگنجیم اما در دنیا خودرو های دیگری هم هستند که وقتی آن ها را می بینیم دلمان می خواهد به جای سایپا 111 همان پیکان خودمان را داشته باشیم. حداقل برای واردات قطعات نیازمند کیا موتورز نباشیم.
عصر عصر خودرو های الکتریکی و هیبریدی است. شهر شهر فرنگه از همه رنگه به قول رئیس جمهور اگر مثل آنها پیش برویم هرگز به آنها نخواهیم رسید!
در ضمن نتایج مرحله ی اول مسابقه طراحی خودرو های الکتریکی اعلام شد.
و تو خود می توانی بفهمی که نوشتن پست های طولانی برای ما چه سخت است خاصه اینکه ارتزاق ما از این راه نیست!
****
دوچرخه های هیبریدی هم آمدند قدری گران! باید مسابقه طراحی دوچرخه های هیبریدی هم برگزار شود!
این نوع دوچرخه ها که می شود یک نمونه از آن ها را در optibike.com دید هم از نیروی دوچرخه سوار کمک می گیرند و هم از نیروی برق استفاده می کنند.
****
در مورد هواپیمای بال زن و خودرو های هیبریدی و بقیه در اینترنت بگردید. و اما
****
در باره ی دیدار نخبگان با رهبر انقلاب و رئیس جمهور چند نکته را معروض می داریم:
1. من یعنی اگر تنها خود من می رفتم اون بالا و در باره ی چیزهایی که به کله ی خودم می رسید حرف می زدم بهتر بود تا اینکه به صورتی بی سر و ته نتایج چند نشست و برخی حرف های نادرست را در آنجا مطرح کنند!
2. حرف های آقا مثل همیشه برایم شیرین و عبرت آموز بود خاصه آنجاییکه گفت شما به اندازه ی ما به تاریخ توجه ندارید!
3. کمی هم این بحث های صنفی و مالی دارد آزار دهنده می شود بالاخص آنجاییکه می گویند بعضی ها تحت پوشش بنیاد نخبگان هستند. دوما نخبگی به معنای گرفتن پول مفت نباید باشد این را ایمان داریم که می گوئیم! و بعدا همین داستان ها از دل همین نخبه ها یک مشت گرگ رانت خوار خواهد ساخت که بویش را شنیدیم و به چشم هم دیدیم.
4. شاید بهتر است به جای دادن پول الکی، نظام اداری را اصلاح کنیم که سربازی، به اسم سربازی ِ یک فرد ِ مرتبط با بنیاد نخبگان، 29 ماه طول نکشد!
یک زبان دارم دو تا دندان لق . . .
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
بسم الله الرحمن الرحیم
و درویشی در آن میان از وی پرسید که وبلاگ چیست
گفت امروز بینی فردا و پس فردا
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
----
همش یاد مرحوم میرسهیل و پسرخاله ی از دست رفته ام می افتم، امشب که حال و هوای نغمه ی قرآن گرفته ام برایشان قرآن می خوانم.
-----------
فردا روز خوبی است، توکل بر خدا مثل امروز که توکل بر خدا داشتیم.
گاهی وقت ها خیلی فکر می کنم به خدا به مرگ، به امروز و فردا و پس فردا و به حرف هایی که وقتی فقط تایپ می کنم گریه ام نمی گیرد.
و گاهی به "خدا زیادت کنه" که مهدی ادیب از سرانگشتان نازکش جاری می کند به فضای سایبر و استاکس نت که بعضی می ترسند از آن در میان ترسایان!
-----------------------
حرف های انقلابی را فعلا نگه می داریم تا با آه دل بپزیمشان! و طنز را وا می گذاریم به لختی بعد تا با اختصاصی حسن پناه دات آی آر در خدمت امروزیان و فرداییان و پس فردائیان باشیم.
-------
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
دعا کنید برای ما و برای خودتان و برای فردای ما و فردای خودتان
وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسانها نکاتی هست که دستکم در ظاهر متناقض میرسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.