نوروزنامه

نوروزنامه

 

چرایی؟

اولش نمی‌خواستم نوروز نامه بنویسم یعنی می‌دانی، انگیزه‌ام برای این کار کم بود. اما نیک که می‌نگرم نوروزنامه را یکی از نقاط روشن این وبلاگ می‌دانم. پس می‌نویسم هر چه قدر که شد.

اول؛ دعا

خداوندا، اگر ما را تا آخر سال نود زنده داشتی ما بِه از این باشیم، وگرنه ما را ببخشای و با بندگان صالحت محشور کن. خداوندا یاری‌مان کن تا به زور و زرِ دنیا چو بی عقلان غره نشویم و در هنگام مهرگانِ قبر توشه‌ی راه داشته باشیم. خداوندا ما را از دانایان قرار ده و به ما ثروت ببخش تا جُهّال را آگاه کنیم و در برابر تهی دستانی که وظیفه‌ی کمک به آن‌ها را داریم شرمسار نباشیم. پروردگارا، به ما عمر بده و ما را برای بندگانت واسطه‌ی خیر بگردان، خدایا اخلاق ما را نیکو ساز و وظیفه‌ی روزی ما را به خطای منکر نبر که تو مهربان‌ترینی.

خدایا دعاهایمان را اجابت‌کن، توبه‌ی ما را بپذیر و از گناهان ما درگذر مخصوصاً آن‌هایی که دعا را حبس می‌کنند.

دوم؛ دعا

خدا زیادت کنه مهدی ادیب، خدا زیادت کنه حاج ممد، اینکه می گم زیادت کنه الزاماً تو کمیت نیستا خودتون واقفین دیگه.

سوم؛ ورزش ذهنی

می‌دانید در تهران که ما فعلاً محکوم به زندگی در آن هستیم. ورزش فیزیکی به خاطر آلودگی هوا و آلودگی زمین، آلودگی ذهن مردم و آلودگی کف خیابان و برگ درختان و آب باران محدودیت‌های زیادی دارد پس ورزش ذهنی می‌کنیم...

چهارم؛ نگارش

آقا، من همونجوری می‌نویسم که فکر می‌کنم، حتی در نامه‌ها، خیلی وقت‌ها نیازی نیست ویرایش کنید، غلط می‌کنید نامه‌ی مرا ویرایش می‌کنید کی هستید؟ پدر سوخته‌ها! ;-)

پنجم؛ تهران و ایران

قالیباف برای تهران چیکار کرده؟ احمدی نژاد چی کار کرده بود؟ قبلش چی کار کرده بودن؟ استفهام، انکاری نیست‌ها.

یک مثال؛ الان در تهران یه سری موتور سه چرخه هست دست وانت گراند‌تایگر رو از پشت بسته لجن! آشغالگرد تخصصی داریم! خوب بی عقل این شد تفکیک از مبدأ، تو برای چی پول می‌گیری؟ بقیه بعداً.

ششم؛ رانندگی

این قوانین رانندگی فقط برای ماست؟! موتوری‌ها و نظامی‌ها مستثنی هستن مگه نه؟ منظورم ماشین نظامی در حال مأموریت نیستا! اومده سپر به سپر کرده بعدش می گه برو راست خوب بی مرام اگه در حال مأموریتی اون چراغ گردون بی صاحب مونده رو روشن کن! اگرم نه غلط کردی می خوای سبقت بگیری!

موتوری‌ها! بیمه و پلاک! پشت چراغ قرمز ماندن! سبقت نگرفتن از راست! زیگزاگی حرکت نکردن! کلاه ایمنی بی صاحب رو گذاشتن!  گواهی‌نامه موتور داشتن! بوق بی صاحب شده رو نزدن!

هفتم؛ علم

علم خیلی مظلوم است در مقابل همه چیز زود قربانی می‌شود. من خودم وقتی استرس داشته باشم اولین چیزیم که ترک  می‌شود درس خواندن است.

هشتم؛ دعا

پروردگارا ما را باز بیافرین، تا دوباره متولد شویم بلکه به آسمان‌ها راه یابیم. بدون استرس.

نهم؛ التماس دعا

حرف زیاد است، التماس داریم که دعا کنید.

دعا کنیم و تقاضای مغفرت برای مرحوم امیر اقلامی،

دعا کنیم و تقاضای مغفرت برای استاد مرحوم میر هاشم میر سهیل،

دعا کنیم و تقاضای مغفرت برای تمام دوستان و آشنایانی که در سال 89 از دستشان دادیم.

دعا کنید

برای مردم لیبی که مورد حمله‌ی غربی‌هاست

برای مردم بحرین که حتی لازم نیست اشغالش کنند چون اشغال‌شده بوده

برای مردم ژاپن که انگار با بحران‌های اتمی پیوند دیرینه دارند

برای 28000 نفری که روز از گرسنه‌گی می‌میرند

برای همه انسان‌هایی که تحت ظلمند و برای همه‌ی آن‌هایی که گمراهند.

برای ما دعا کنید.

دهم؛ پارادوکس سیب!

سیب، مثلاً سیب قرمز هرچه چاق‌تر باشد گران‌تر است. یعنی سیب‌های درشت کیفیت و جذابیت بیشتری دارند، هرچند که این خود قابل تشکیک است. از آن می‌گذریم خوب این یعنی اینکه یک سیب قرمز کوچک اگر 100 تومان باشد مثلاً یک سیب بزرگ‌تر 140 تومان باشد خیلی ساده است و قابل درک، پس چگونه ممکن است یک کیلو سیب ریز مثلاً هزار تومان باشد و یک کیلو سیب درشت 1400 تومان در حالی که یک کیلو سیب درشت سیب‌های کمتری دارد!؟

یازدهم؛ همان اول که اینجا آخر آمد

نگه‌دارِتان خدا.

 

 

۰ ۰
۵ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۵)

توسط:بنده ای از شهر باران های نقره ای

۰۱ فروردين ۹۰ ، ۱۱:۱۸
بوی بارانبوی سبزهبوی خاکشاخه های شستهباران خورده پاکآسمان آبی و ابر سپید...برگ های سبز بیدعطر نرگسرقص بادنغمه ی شوق پرستوهای شادخلوت گرم کبوترهای مست***نرم نرمک میرسد اینک بهار***میرسد اینک بهارخوش به حال روزگـــــــــــــــــــارخوش به حال چشمه ها و دشت هاخوش به حال دانه ها و سبزه هاخوش به حال غنچه های نیمه بازخوش به حال دختر میخک که میخندد به نازخوش به حال جام لبریز از شرابخوش به حال آفتـــــــــــــــــــــابای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیمای دریغ از من اگر مستم مسازد آفتابای دریغ از ما دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار*گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگهفت رنگش میشود هفتاد رنگ*باآرزوی سالی پر از آرامش و امنیت

توسط:بنده ای از شهر باران های نقره ای

۰۱ فروردين ۹۰ ، ۱۲:۱۲
الهی از گناهان ما درگذر مخصوصاً آن‌هایی که دعا را حبس می‌کنند *آمین*حول حالنا الی احسن الحالالتماس دعا

توسط:مهدی ادیب

۰۷ فروردين ۹۰ ، ۲۳:۳۲
خدا امیر اقلامی را غریق رحمت کند و بر عمر و عزت جنابتان بیافزاید.سال نوت پر از برکت باشه برادردست حق نگهدارتیا حق

الهی آمین برای دعاهات و همچنین برای همه ی آرزوهات.

پایان کار از آن متقیان است.خدایا آن کسی را که «دشمنان او را دور می پندارند و ما نزدیک» به ما نزدیکتر گردان.الهی آمینزنده و پاینده باشی داش مصطفی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.