سلام
چند بار خواستم چیزهایی بنویسم که غیر از یک بار منصرف شدم. آن یک بار هم پاک شد و چون ماشین تصادفی می شد و در هر حال وبلاگ نویس همیشه حوصله ی سابق رو نداره دیگه ننوشتم.
--------------------------------------------
فرصتی کوتاه در دستان ما
قدر رمضان را ندانستیم و رفت
این مفرد هم صبحدمی به ذهنم آمد، صبحدمی که خیلی زود دلم برای ماه رمضان تنگ شده بود.
-------------------------------------------
گاهی وقت ها می خواهم جایی را پیدا کنم که تا نفس دارم در آن بدوم، بدون اینکه از هستی ساقط شوم، پیدا نمی کنم.
سال تحصیلی جدید کم کم می آید و من جایی ندارم که به آن پناه ببرم. کسی هم به کافه ی کوچکم سر نمی زند من هم حال ندارم به قول مهدی ادیب بروم به وبلاگ اکبر و بگویم که با "شتک" تو کامبیز "آپم"!
جایی هم ندارم سر بزنم!
بادامچی هم که خیلی وقت است نمی نویسد، تلفن هم جواب نمی دهد!
------------------------------------------
در زندگی های ما گاهی شرایطی پیش می آید که به آن می گوئیم گرفتاری، این روزها برای خیلی از مردم گرفتاری پیش می آید دعا کنیم گرفتاری همه رفع شود.
----
یا حق
دیدگاهها (۵)
توسط:سد جواد
۲۷ شهریور ۸۹ ، ۱۹:۰۳
توسط:کامبیز
۲۹ شهریور ۸۹ ، ۲۱:۱۸
توسط:مهدی ادیب
۲۹ شهریور ۸۹ ، ۲۱:۲۰
توسط:مهدی ادیب
۲۹ شهریور ۸۹ ، ۲۱:۲۳
توسط:امین
۰۷ مهر ۸۹ ، ۰۹:۳۶