وقتی حقت را می خورند

وقتی حقت را می خورند

گاهی وقت ها که حق کشی را می بینی مثل فیلم رابین هود است، که پدر سوخته داروغه ی ناتینگهام دهن ملت را صاف می کند و خونشان را در شیشه! گاهی وقت ها نه، فیلمی در کار نیست! کوفه همین تهران است که پول بدهی و خدمتی ارائه نکنند و چیزی را که پدر و مادرت به سختی به دست می آورند را از چنگت در بیاورند!

حس عجیبی است وقتی حقت را بخورند و کاری نتوانی بکنی به قول یک ظریف باید ۵۰۰ هزار تومان خرج کنی تا ۲۵۰ هزارتومانت زنده شود!

گاهی وقت ها آدم شکمش سیر است انتقاد می کند، حرف مفت می زند! از استاندارد حرف می زند! حقش را که بخورند اینها همه می شود باد هوا! آن گاه محک می خورد که ببیند می تواند باز هم حرف مفت بزند یا نه!

 

 

۰ ۰
۱ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۱)

مشکل ما اینست که بین بد و بدتر می مانیم. خوب در انتخابهایمان نیست. و حالا بد ، بدتر شده و بدتر افتضاح. خوب علی می ماند حوضش.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.