تذکرة الرفقاء : علی عبدالوهاب

تذکرة الرفقاء : علی عبدالوهاب

آن جهان گیر، آن فرمانده ی پیر، آن سرباز سرزمین گیر، آن مرد ریش دار، آن درویش فیلم بین، آن مرد تنها، زلال تر از آب و ذغال تر از خواب، آن جوانمرد بی نقاب، حاج علی عبدالوهاب! نخست که فقط خدای بودی، او نبودی و بعد هم که خدا بودی او بودی! پس با نیکان نشستی و در روزبه، روز به کردی و کنکوری شدی و شرکت کردی، سگ شدی، و شریفی شدی!

با معین زاده، نقشه سخت کشیدی و با حسن پناه شکم گشنه چاره کردی! یادش بخیر از الف ِ آیة الله زاده تا ح ِ حسن پناه همه در حلقه ی خودی بودند! سپس مدتی به حیله ی ای اس ام ای و توطئه ی اسفندیار (س. خ.) در چاه ضلالت و مذلت گرفتار آمدی، پس از آن، از میرزا نقی عرب امارت تی اس بی[ش] بگرفتی و مشغول شدی در تاکسی سرویس بسیج. پس راضی نگشتی و در جشن تولد آن آ. خ. ِ ـ آن دختر قاره ی اقیانوسیه ـ شرکت نکردی. پس بعضی ها در انتخابات دفتر فعالیت ها تقلب کردند عبدلو را بسیجی بنمودند و وحید وزیر و مجی شکور را برتری دادند.

عبدلو به شورای صنفی بسنده کردی و چون حاجیلوی بر وی گران آمدی، راه کاری دیگر کردی و از کاظم زخم کثیر خوردی! پس به خویشتن نیک نگریستی و خویش را بس بسیجی یافتی! در اتفاقی سخت عجیب، ریش از دماغ وی به صورتش نشت کردی و شدی آنچه شدی! مدتی در کسوت بچه ی ریش دار کتاب های جمال زاده را خواندی و به ذکر مشغول گشتی! پس به خود آمدی و گفتی که ریش پسندیده ی مردان بود و یاد سخن قدما افتادی که بکوشید یا جامه ی زنان بپوشید! پس کوشیدی و سرباز فدایی ِ وطن گشتی، فرمانده ی میدان!

۱ ۰
۳ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۳)

توسط:مصطفی

۲۷ خرداد ۸۹ ، ۰۰:۴۳
تا کی بشود که رفقا وبلاگ ما را بخوانند؟!

هرگز مطلبی ننوشتی مگر این که من خواندمش.فی الحال می تونم آزمونی از مطالب وبلاگت رو با نمره 20 قبول بشم.فقط کاش درسام رو هم اندازه وبلاگ تو می خوندم!یاد علی به خیر، کاشکی من هم آدم بشم!

توسط:طلایی

۰۳ تیر ۸۹ ، ۰۹:۳۳
حرص نخوربالاخرا با تاخیر می خوانیم وبلاگ را

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.