شعری در زمستان 87

شعری در زمستان 87

مفلسیم و ز دو عالم نفسی خوش داریم

گرچه هر روز زمانی ز تو ناخوش داریم

ای خدا بخشش ما کار کم درگه توست

ما دل ریش خود از بخشش تو خوش داریم

۰ ۰
۲ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۲)

گرچه هردم به یک ِ سر صد ِ سودا داریمما رضای تو ز این نای و نوا خوش داریمنفهمیدم چی شد!

خیلی قشنگ بود...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.