گام به گام تا پیروزی 5

گام به گام تا پیروزی 5

http://ebad.parsiblog.com/

محمد نمازی

آنچه در باغ قلهک دیدم

 

دانشجو آرمان طلب است و این آرمان خواهی است که دانشجو را زنده نگه می دارد. عافیت طلبی و مصلحت اندیشی آفتی است که اگر به جان بدنه دانشجویی بیفتد، هسته آن را خورده و پوسته ای از آن باقی خواهد گذاشت.


 

شب گذشته ( سه شنبه دهم دی ماه 1387) واقعه ای رخ داد که شاید به ظاهر چندان به طول نینجامید اما اثری جاودان خواهد داشت. انگلیس مکار و غاصب که اسرائیل یکی از بدکاری های اوست پیام دانشجویان را به خوبی دریافت کرده است. این کشور کثیف و استعمارگر خوب فهمید که دانشجوی مسلمان بسیجی در برابر ظلم و غصب ساکت نمی نشیند و در این راه از چیزی نمی هراسد.


 

به عنوان یکی از شاهدان و حاضران جریان باز پس گیری باغ قلهک( بوستان شهید رئیس علی دلواری) بر خود لازم می دانم تا خلاصه ای از آنچه دیدم و آنچه همراه با دانشجویان انجام دادم بنویسم تا مبادا این اقدام آرمانی و سرشار از تعقل وارونه جلوه داده شود.


 

سه شنبه شب همراه جمع کثیری از دوستان فرهیخته ام از دانشگاه شهید شریف واقفی برای تجمع اعتراض آمیز مقابل دفتر حافظ منافع مصر در ایران رفتیم. جمعیت زیادی از دانشجویان دانشگاه­های مختلف در آنجا حضور داشتند. کوچه نسبتا باریک شهید رضایی با داربست و توری مسدود شده بود تا مبادا لکه ای بر دیوار این دفتر بیفتد. راستی این همه خاطر خواهی چرا؟ بعد از چند دقیقه شعار دادن چند نفر از دانشجویان با لحنی حماسی درباره مسائل غزه و انتقاد از کشورهای عربی در حمایت از اسراییل صحبت کردند. محسن دهنوی   ( مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف) آخرین سخنران در این جمع بود. دهنوی گفت: مبادا فراموش کنیم که اسراییل را دولت کثیف و منحوس انگلیس علم کرد. شعار مرگ بر انگلیس در میان دانشجویان طنین افکند و جمعی از دوستان دانشجو که تجمع در برابر دفتر حفظ منافع مصر  را که در بین تدابیر امنیتی داشت خفه می شد بی حاصل می دانستند تجمع را برای اعتراض به بریتانیای استعمار گر پلید ، به سمت باغ قلهک که سال هاست توسط دولت انگلیس غصب شده است، هدایت کردند. باید به این نکته توجه داشت که باغ قلهک متعلق به ایران است و به زور از سوی دولت انگلیس غصب شده است. آقایان نمایندگان هم که ظاهرا نمی توانند وظایف شان را انجام دهند و حق ملت ایران را به آنها بازگردانند. پس از حدود یک ربع دویدن به درب بالایی باغ قلهک رسیدیم. یک سرباز در مقابل این درب پاسبانی می داد که با دیدن دانشجویان غافل گیر شد و کاری از دستش بر نیامد. در بین راه با خودم فکر می کردم که بعد از رسیدن به باغ قلهک چه باید بکنم؟ بیرون بمانم و فریاد بزنم یا وارد باغی شوم که از دارایی های ملت ایران است و من هم یکی از آنان. من جزء ده، پانزده نفر اولی بودم که به درب اصلی باغ رسیدیم. آنجا هم یک سرباز و یک درجه دار نیروی انتظامی را دیدم. چند نفر از دوستان از درب ماشین روی باغ وارد شدند. من از درب آدم روی سمت راست بالا رفتم. حدود ده ثانیه بالای درب ماندم و به داخل و بیرون نگاه کردم. حدود ده نفر یا کمتر داخل باغ بودند . جمع دانشجویان بیرون کم کم زیاد و می شد و البته نیروهای انتظامی و ضد شورش هم همین طور. روی در که بودم یکی از این نیروها با گوشه سلاح سردش که اسمش را نمی برم به پایم زد و گفت پسر بیا پایین، من هم خنده ام گرفت و رفتم داخل. صدای آژیر بلند شد و احتمالا آقایان انگلیسی کپ کردند. به احتمال قوی سفیر خاین هم همان موقع در باغ بوده است. در نگهبانی پشت درب چند نفر کرواتی را دیدم که سراسیمه شده بودند. نمی دانم کارشان به کجا کشید. چند نفر از دانشجویان به طرف درب اصلی رفتند و در را باز کردند اما دیوار نیروهای ویژه جلوی در تشکیل شده بود. ما که ابتدا وارد شدیم مورد ضرب قرار نگرفتیم اما آنهایی که بعدا رسیده بودند به شدت کتک خورده بودند. وارد باغ که شدیم به طرف یکی از ساختمان ها رفتیم. بعضی از دوستان حالی به شیشه های آنجا دادند. یکی از خدمه نیروی انتظامی فریاد می زد تمام خسارت را باید دولت جمهوری اسلامی بپردازد. کمی جلوی دوستان را گرفتیم تا به چیزی آسیب نرسانند و شیئی از داخل بر ندارند. چون تعدادی که وارد شده بودیم از دانشگاه­ها و تشکل های مختلف بودیم و شناخت چندانی از هم نداشتیم نشد به درستی با هم هماهنگ شویم و تصمیم درستی اتخاذ کنیم. بعضی از دوستان به طرف درب بالایی رفتند تا بازش کنند و بچه ها وارد شوند. من فریاد می زدم که در بخش اصلی باغ باقی بمانید و به حاشیه ها نروید. هر قدر بیشتر داخل باشیم بهتر است. اما دوستان به این تصمیم رسیدند که به طرف درب بروند. بعد از چند دقیقه در گوشه ای از باغ جمع شدیم. جمعی از دوستان شروع به خواندن زیارت عاشورا کردند. من در حال صحبت با بعضی خبرگزاری ها بودم و با دوستانم در بیرون که با خبر گزاری ها در ارتباط بودند. دوستان نشسته بودند، من و سه نفر از دستان دانشگاه شریف  به آرامی از جمع خارج شدیم. ماموران نیروی انتظامی اجازه حرکت نداده بودند اما ما رفتیم دوری در باغ بزنیم و چند تا عکس بیندازیم. تعدادی اتاق دیدم که روی آنها اسامی افراد نوشته شده بود. کمی جلوتر ساختمانی بود که چراغ هایی روشن داشت. وارد که شدیم کاشف به عمل آمد مدرسه است. دوست داشتم برای دانش آموزان! انگلیسی پیامی بگذاریم اما هیچ نوشت افزاری نداشتیم. دانش آموزانی که بخشی از بهترین منطقه کشور ایران را غصب کرده اند و در آن درس می خوانند در حالی که دانش آموز فلسطینی در خاک خودش مورد هجوم جنگنده های اسرائیلی مورد حمایت مادی و معنوی دولت همین دانش آموزان انگلیسی، قرار می گیرد. چند تایی عکس انداختیم. از این ساختمان خارج شدیم به سمت شمال باغ حرکت کردیم. چند ساختمان با چراغ های روشن دیدیم. بیرون این ساختمان ها یک فوتبال دستی و یک کیسه بوکس دیدم. به همان سمتی که از آنجا آمده بودیم برگشتیم. صدای پارس سگ ها و فریاد بعضی از بچه ها به گوش می رسید. چند دقیقه بعد چند نفر از دوستان نیروی انتظامی به سمت ما آمدند و از ما خواستند که به سمت درب اصلی برویم. ما تا جایی که می توانستم کار را کش دادم. البته فکر نمی کردم حرکت به طرف درب برای خروج از باغ است. چون تعدادی از دوستان هم وارد باغ شده بودند اما همان جا پشت درب ایستاده بودند. در نهایت همه به طرف درب  حرکت کردیم. تعداد زیادی از نیروی های ضد شورش و غیره پشت درب درون باغ منتظر ما بودند! وقتی در مقابل درب جمع شدیم دهنوی روی دوش یکی از دوستان رفت و گفت: این خروج به خاطر بعضی مصالح است. و مطالبه ما این است که این باغ از تصرف انگلیس در آید و به صاحبان اصلیش واگذار شود. با شعاهای مرگ بر انگلیس، مرگ بر سفیر روباه پیر، سفارت انگلیس تعطیل باید گردد،  سیدهم آبان ماه تکرار باید گردد آخرین دقایق حضور در باغ را گذراندیم. دوستانی که پشت درب درون باغ بودند پرچم انگلیس را پایین کشیده بودند و پرچم فلسطین را بالا برده بودند.


 

ورود ما به باغ برای نشان دادن قدرت جنبش دانشجویی بود. ما به باغ وارد شدیم تا دانشجویان جهان اسلام بدانند که مواضع امریکا، انگلیس و اسراییل در تمام جهان با وجود همه تدابر امنیتی شکننده هستند . ما به باغ وارد شدیم چون خاک کشور ماست که توسط انگلیس کثیف غصب شده است. ما به باغ وارد شدیم تا به نمایندگان و مسئولان بفهمانیم که اگر آنها به وظایفشان عمل نکنند ما به فرموده رهبر کبیرمان عمل خواهیم کرد و خود، در جهت اصلاح امور اقدام خواهیم کرد. ما به باغ وارد شدیم تا مبادا روزی نیروهای انگلیسی دوباره هوس نکنند به حریم ایران در آبهای خلیج فارس تجاوز کنند و با سلام و صلوات به کشورشان برگردند. ما به باغ وارد شدیم و غصب شده را باز پس گرفتیم تا خودمان هم بفهمیم که باز پس گیری مناطق اشغال شده امکان ناپذیر نیست. اینجا لازم نشد یا شرایطش نبود اما جایی که تکلیف باشد غاصب را کت بسته از مناطق اشغالی بیرون خواهیم انداخت.


 

ما به باغ  وارد شدیم  و پرچم ظالم را پایین کشیدیم و پرچم مظلوم را بالا بردیم  تا به همه دنیا بفمانیم که  پیروزی مستضعفان بر مستکبران وعده حتمی الهی است و تحقق این وعده نزدیک است.

۰ ۰
۲ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۲)

توسط:صبور

۱۲ دی ۸۷ ، ۰۹:۱۷
سلامجالب نوشتی درسته به امید پیروزی حق بر باطلموفق باشی

توسط:م. ا

۲۰ دی ۸۷ ، ۰۷:۲۳
ما به باغ وارد شدیم چون خاک کشور ماست که توسط انگلیس کثیف غصب شده است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.