مرا ببخش بر ولی قائم من
نگفته بودم و سخت است آنچه می گویم
و از دهان درخت است آنچه می گویم
به سنگ سنگ بناها نشان دست تو نیست
به چوب چوب بناها بهار مست من است
درختم و ببریده از آدمی بویم
همیشه سر به سپهرم خدای می جویم
درختم و بشنیدم داستان دو کاج
درختم و نشنیدم یاری از امواج
به هر کجا که برویم دشمنم باقی است
به هر کجای که هستم امید من واهی است
اگر پسند و اگر نا پسند می گویم
نگفته بودم و اینک چو قند می گویم
همیشه گفته ی من چو قند شیرین بود
برای زنده دلان ِ چو قند شیرین بود
تنم تکیده و دل هم چو غصه چرکین است
چرا که او پر ِ قصه های غمگین است
خدا خدا به هر آن کس امید در وی هست
مرا مرا فقط بر در تو امید است
چرا که هست کسان را طمع به روح و تنم
کسی به فکر دلم، ریشه ام، سخنم
خدا خدا به هر آن کس که بر تو استاده
مرا ببخش من ِ از نفس بیفتاده
۲۳ مهر ۸۷
تهران
دیدگاهها (۵)
توسط:سوتک
۲۴ مهر ۸۷ ، ۲۲:۱۴
توسط:م.ج.
۲۵ مهر ۸۷ ، ۱۰:۵۱
توسط:مرتضی
۲۶ مهر ۸۷ ، ۱۷:۳۹
توسط:مهدی ادیب
۲۸ مهر ۸۷ ، ۲۰:۵۷
توسط:مرتضی
۲۸ مهر ۸۷ ، ۲۳:۵۵