از قیل تا قال از قال تا حال (4)

از قیل تا قال از قال تا حال (4)

"دل را زخود برکنده ام با چیز دیگر زنده ام

عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده ام"

آن چیز دیگر هم شود روزی به پای جان فدا

قالی سزاوارش بگو سوزیدنش نبود روا

۰ ۰
۶ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۶)

سلاموبلاگ قشنگی داری تبریک میگمخوشحال میشم بعد از این که به اسم مدل لباس لینکم کردی خبرم کنی تا لینکت کنمممنون

نه بیت اول از خودم استنه بیت دوم

ولی فکر کنم شاعر بیت دوم مخاطبش تو بودی هاااا...نه.....؟؟؟

بهتره آن چیز دیگر چیزی باشه که جانت رو فدای اون کنی نه اینکه فدای جانش کنی!!!

توسط:توضیح شاعر!!!

۲۱ شهریور ۸۷ ، ۱۱:۱۷
1- کلمه "جان" در اینجا فرا کنایه است.2- با فدا شدن "چیز دیگر" شاعر نیز در کوزه خواهد فتاد.(به ارتباط پیچیده(!!) میان این دو در شعر توجه کنید)

توسط:مهدی ادیب

۲۱ مهر ۸۷ ، ۱۸:۰۳
حالا که شعر از خودت نیست بگم که خیلی زاقارته!!!!آخه کدوم شاعری از فعل "سوزیدن" استفاده می کنه ؟ آی هواااار!!!!!!!راستی تخلص "قالی" هم خوبه ها!!!کلی معنی میده!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.