آنچه شیران را کند روبه مزاج

آنچه شیران را کند روبه مزاج

پرده ی اول:

دوستم و من در راه رسیدن به تالار ۲، حل تمرین دینامیک گازها، آقای حل تمرین با آن ریش مهندسی اش که کلاً دوبار دیدیمش تنها بود و جز و من و دوستم و دو نفر دیگر نبود آنجا کسی. بعد از آن روز هم دیگر رغبت نکردیم کلاسش برویم. می گویم و می شنوم در باره ی ازدواج دوستم می گوید: مامانم میگه طرف باید بساز باشه ولی من می دونم منظورش اینه که خوشگل باشه. خنده ام می گیرد. به نظرم موارد مشابه زیادی دیده ام!

 

پرده ی دوم:

امیر اقلامی با آن حواس جمعش،با همه ی ظرافت هایش در نگاه،سخن، رانندگی و چالاکی خیلی تو چشم است. قدری نگران او هستم. هرچه خفن تر پر التهاب تر و او خیلی خفن است. با این جوانی و شادابی و قدرت و توان وقتی برخی از دوستان به او می گویند "چرا ازدواج نمی کنی؟" می گوید: "آقای ... دست بردار، ازدواج ردیف بودجه می خواد!"

 

۰ ۰
۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وبلاگ حاضر را از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم. کوشیدم فهم خود را از دنیا و مافیها با رعایت انصاف و بدون تعصب بیان کنم. طبیعتاً در رفتار و گفتار بسیاری انسان‌ها نکاتی هست که دست‌کم در ظاهر متناقض می‌رسد، پس اینجا هم از چنین تناقضاتی خالی نخواهد بود. صمیمانه خواهشمندم نظراتتان را با من در میان بگذارید.