در به دری
تقدیم به دل پاک همه ی دوستان واقعی و مجازی
از در درآمدی و من از ره به در شدم
صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم
قدری اگر به من بیچاره بنگری
معلوم تر می شودت بی ثمر شدم
از خانه ی سپید خودم گشته منصرف
دنبال بوی یار به کوه و کمر شدم
گاهی دچار سکسکه ای بی خبر شدم
گاهی به کار هردو جهان بی اثر شدم
هر دم ز همدم خوبم فراق نیست
***
گفتم تو و به یاد جوانی فتاده ام
گویی به یاد جرم جوانی فتاده ای
در خواستگاری ِ ثمر ِ عمر ِ بی خودی
چرخی زدی و هردو جهان را فلک شدی
اما من زمینی ظاهر خراب را
گاهی بدون در به دری نی لبک شدی
گاهی به شکل زمزمه ای بی کلک شدی
گاهی به یاد رایحه ای قاصدک شدی
من وارد خیال خودم نم نمک شدم
دیدم که دور شمع شبت شاپرک شدم
دیدگاهها (۳)
توسط:مهدی ادیب
۰۳ خرداد ۸۷ ، ۱۷:۳۶
توسط:محمدحسین بادامچی
۰۳ خرداد ۸۷ ، ۲۰:۴۲
توسط:آیناز
۰۴ خرداد ۸۷ ، ۱۶:۱۱