شاید سه سال پیش بود، تک و توک، سر و کله ی مردم در یاهو ۳۶۰ پیدا می شد. مدتی قبل تر از آن همین اتفاق بود که برای ORKUT می افتاد. اندک کسانی که بیشتر آن لاین می شدند برای خودشان پروفایل درست می کردند، یکی دو تا عکس می گذاشتند یا چند جمله ای که آن جمله ها را دوست داشتند یا چیزی از همین دست. کم کم رواج ORKUT با دست رسی افراد بیشتر و هم دست رسی ِ بیشتر افراد گسترش پیدا کرد.
اولین کسی که مرا به ORKUT دعوت کرد، دکتر فراز فرقان پرست بود ـ که شاید یک سالی می شود او را ندیده ام ـ ۲ تا FRIEND داشتم یکی او، یکی مهدی پور آقا. کم کم دوستانم بیشتر شدند. دوستان دوستان، دوستان دوستان دوستان و الی آخر. خیلی جالب بود گروه های مختلف، تضارب آرا و نتایجی که همیشه بناست که با محتوا و پر مایه باشند ...
اوضاع آن قدر ها هم قشنگ از آب در نیامد، آدم های بیشتر، بیکاری بیشتر و هرزگی بیشتر، تمام آن چه بود که در ORKUT خودنمایی می کرد. از بقیه ی خوبی هایش خبری نبود،آن ها همه خیلی خیلی کم رنگ شده بودند. آدم حسابی ها غایب می شدند، واضح است که مثل بی کار ها نمی توانند هر ده دقیقه به روز کنند. ORKUT افتضاح شده بود.
ORKUT را وا نهادم و در زمانی که کسی در یاهو ۳۶۰ صفحه نداشت به این جامعه ملحق شدم. بهتر بود، وب لاگ داشت ـ که در مجموع دو وبلاگم حدود ۱۲۰ پست نوشتم ـ فضای جالبی داشت به تعبیر انگلیسی ها خیلی خوب می توانستم خودم را اکسپرس کنم، حرف بزنم و شادی هایم را با خواننده ها و دوستانم به اشتراک بگذارم.
ORKUT را جمهوری اسلامی فیلتر کرد، هجوم به ۳۶۰ شروع شد. همان آش و همان کاسه، تازه خیلی گسترده تر، چون از خارج ِ ۳۶۰ هم می شد به راحتی به ۳۶۰ دسترسی پیدا کرد. این جا دیگر برهنگی ِ ذهن ارزش نبود، برهنگی ِ تن باز هم ارزش شده بود.
عده ای می خواستند متفاوت باشند، اصلا مهم نبود چرا، فقط تفاوت! عده ای دیگر آن جا در هر صفتی شدید تر از آن چه که در واقعیت بودند بروز می کردند. کلا در حال بزرگ نمایی! اگر منحرف بودند ضریب بزرگتر از یک می خورد. اگر هم که مایه ی انحراف بودند ضریبش خیلی از ده هم بزرگتر می شد! ـ مثل دخترکان نیمه برهنه، با بویی که اصلا شبیه بوی شرم نیست، یا داستان های بی معنی، یا عکس های بی خودی یا توصیه به فساد و بی هودگی یا تبلیغ شراب، گند زدن به رسم الخط زیبای فارسی با کاراکتر های کج و معوج پینگلیش.
می دانی در ۳۶۰ صحبت، صحبت ِ رشد نیست، صحبت ِ ماندن است! همه فقط هستند! همین ایستایی است که مایه ی رکود و فساد است.
محیط زیست فرهنگی ما آلودست و من این را در ۳۶۰ فهمیده ام. دیگر تاب ماندن نیست، پای رفتن هست. می خواهم بانگ الرحیل را که این همه مدت نشنیده گرفتم، لبیک گویم.
۳۶۰ خیلی سگ جان بود، شاید در یک کلام بشود گفت که ۳۶۰ خیلی دیر تر گندید ولی بالاخره ۳۶۰ هم گندید!
خدا حافظ ۳۶۰
مواظب خودت نبودی عزیز دلم!
دیدگاهها (۶)
توسط:یکی
۰۱ اسفند ۸۶ ، ۲۰:۲۵
توسط:محمدحسین بادامچی
۰۱ اسفند ۸۶ ، ۲۱:۰۳
توسط:مهدی ادیب
۰۲ اسفند ۸۶ ، ۱۸:۲۶
توسط:یک غریبه
۰۳ اسفند ۸۶ ، ۱۳:۳۳
توسط:مه تاب
۰۴ اسفند ۸۶ ، ۲۰:۳۵
توسط:مهدی ادیب
۰۹ اسفند ۸۶ ، ۲۰:۳۳